کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    که گمان داشت ز خط حسن تو زایل گردد؟

    فرد خورشید که می گفت که باطل گردد گردد؟

    خط مشکین نفس بیهده ای می سوزد

    سحر چشم تو نه سحری است باطل که گردد

    گر فتد چشم صنوبر به نهال قد او

    نه به یک دل، که گرفتار به صد دل گردد

    عاشق آن است که از گریه شادی خونش

    شسته از دامن بیرحمی قاتل گردد

    خون چو شد مشک، دگر بار نمی گردد خون

    دل دیوانه محال است که عاقل گردد

    روز روشن نشود کرم شب افروز سفید

    با رخ خوب تو چون ماه مقابل گردد؟

    می شود موج خطر سلسله جنبان محیط

    شور دیوانه یکی صد ز سلاسل گردد

    چون صدف طالعی از عقده مشکل دارم

    که اگر آب خورم آبله دل گردد

    حرص پیران شود از ریزش دندان افزون

    صدف از بی گهریها کف سایل گردد

    می شود روزی دندان ندامت، دستی

    که بدآموز به دامان وسایل گردد

    به سپندی دل روشن گهران می سوزد

    که ز بیتابی خود دور ز محفل گردد

    نشود حرص تهی چشم به احسان خاموش

    که لب نان، لب در یوزه سایل گردد

    دانه سوخته خاک فراموشان باد!

    صائب آن روز که از یاد تو غافل گردد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha