کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دل ارباب تنعم ز نوا می افتد

    جام لبریز چو گردد ز صدا می افتد

    با توکل سفری شو که درین راه، به چاه

    هرکه از دست نینداخت عصا می افتد

    می شود عیب هنر، نفس چو افتاد خسیس

    کری و کوری و لنگی به گدا می افتد

    دایم از عیش دو بالاست چراغش روشن

    دل هرکس که در آن زلف دو تا می افتد

    آبرو در گره گوشه عزلت بسته است

    یوسف از چه چو برآید ز بها می افتد

    دل ازان زلف به دام خط مشکین افتاد

    از بلا هرکه گریزد به بلا می افتد

    می چکد خون ز نوای جرس امروز به خاک

    تا ازین قافله دیگر که جدا می افتد؟

    آن غیورم که گر از حق طلبم حاجت خویش

    بر زبانم گره از شرم و حیا می افتد

    روی پوشیده ز آیینه ما می گذرد

    آفتابی که فروغش همه جا می افتد

    سرم از مغز تهی گشت، همانا کامروز

    بر سرم سایه اقبال هما می افتد

    نیست امروز کسی قابل زنجیر جنون

    آخر این سلسله بر گردن ما می افتد!

    از نفس تیره شود آینه صائب هرچند

    نیست چون همنفسی دل ز جلا می افتد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha