کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    زمین را وحشی رم کرده یک کف خاک می داند

    فضای آسمان را حلقه فتراک می داند

    جهان را می کند از روزن خود سیر هر چشمی

    که غمگین، عالمی را همچو خود غمناک می داند

    نگرداند زعکس لاله و گل آب رنگ خود

    زخون بیگناهان تیغ، خود را پاک می داند

    جهانسوزی کز او پروانه ما رحم می جوید

    پر و بال ملایک را خس و خاشاک می داند

    نسازد برق بی زنهار خشک و تر جدا از هم

    هوس را کی زعشق آن غمزه بیباک می داند؟

    زدوری می شود کیفیت همصحبتان ظاهر

    خمارآلود قدر نشأه تریاک می باشد

    ز اسرار حقیقت زاهد کودن چه دریابد؟

    زبان شعله ادراک را ادراک می داند

    زمکر زاهد شیاد مرغی می جهد سالم

    که تار سبحه اش را دام زیر خاک می داند

    کسی کز عشرت روپوش عالم آگهی دارد

    رخ خندان گل را سینه صد چاک می داند

    مرا از عزت شبنم درین گلزار روشن شد

    که حسن پاکدامن قدر چشم پاک می داند

    نمی داند گناهی نیست بالاتر زخودبینی

    غلط بینی که خود را از گناهان پاک می داند

    رگ خامی کمند جذبه خورشید می گردد

    دل افسرده قدر روی آتشناک می داند

    زمین خشک ابر تازه رو را از هوا گیرد

    غبارآلود قدر دیده نمناک می داند

    ز زور می ندارد عشق پروا از زبردستی

    وگرنه عقل خود را زیردست تاک می داند

    زچشم زخم مردم هر که می غلطد به خون صائب

    گریبان قبا را حلقه فتراک می داند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha