کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    زخود بیگانگی را آشنایی عشق می داند

    به خود مشغول بودن را جدایی عشق می ماند

    همان با زلف لیلی روح مجنون می کند بازی

    ز زنجیر محبت کی رهایی عشق می داند؟

    مگو چون بلبل و قمری سخن از سرو و گل اینجا

    که این افسانه ها را ژاژ خایی عشق می داند

    به بزم عشق مهر بی نیازی بر مدار از لب

    که همت خواستن را هم گدایی عشق می داند

    دل خوش مشرب و پیشانی وا کرده ای دارد

    که سنگ کودکان را مومیایی عشق می داند

    چو دیدی دست و تیغ عشق را از دور بسمل شو

    که بال و پر زدن را بد ادایی عشق می داند

    زسختی رو نمی تابد، زکوه غم نمی نالد

    نژاد از سنگ دارد مومیایی، عشق می داند

    نمی دانم چه سازم تا فنای مطلقم داند

    که در خود گم شدن را خودنمایی عشق می داند

    چو عشق آمد به دل صائب مکن اندیشه سامان

    کجا چون عقل ناقص کدخدایی عشق می داند؟

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha