کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گران گشتم به چشمش بس که رفتم بی طلب سویش

    مرا از پای نافرمان چها بر سر نمی آید!

    چه بگشاید زماه عید بی همدستی طالع؟

    ز صیقل کار بی امداد روشنگر نمی آید

    به گردون جنگ دارد چشم کوته بین، نمی داند

    که بی تحریک ساقی باده در ساغر نمی آید

    شکوه عشق هیهات است مغلوب نظر گردد

    که کوه قاف عنقا را به زیر پر نمی آید

    به آهی خرمن افلاک را بر هم زدم صائب

    ز یک دل آنچه می آید ز صد لشکر نمی آید

    به عشق لاابالی کوه طاقت بر نمی آید

    علاج شورش این بحر از لنگر نمی آید

    مگر یاقوت سیرابش به داد ما رسد، ورنه

    علاج تشنه ما از لب ساغر نمی آید

    دل گردون نمی سوزد به آه آتشین ما

    به دود تلخ، آب از دیده مجمر نمی آید

    به دشواری توان دل از لباس فقر بر کندن

    به پای خود برون از بند نی، شکر نمی آید

    شکوه حسن او مهری به لب زد بیقراران را

    که آواز سپند از هیچ مجمر برنمی آید

    به داغ عشق دارد محرم و بیگانه یک نسبت

    ازین آتش خلیل الله سالم بر نمی آید

    خموشی پیشه کن تا دامن مطلب به دست آری

    که بی پاس نفس از بحر گوهر بر نمی آید

    کدامین عنبرین مو می کند در سینه ام جولان؟

    که از دریای دل یک موج بی عنبر نمی آید

    به منزل می برد قطع تعلق کاروانی را

    ز رهزن آنچه می آید ز صد رهبر نمی آید

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha