صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۱۵۰: زخود بیگانگی را آشنایی عشق می داند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زخود بیگانگی را آشنایی عشق می داند به خود مشغول بودن را جدایی عشق می ماند همان با زلف لیلی روح مجنون می کند بازی ز زنجیر محبت کی رهایی عشق می داند؟ مگو چون بلبل و قمری سخن از سرو و گل اینجا که این افسانه ها را ژاژ خایی عشق می داند به بزم عشق مهر بی نیازی بر مدار از لب که همت خواستن را هم گدایی عشق می داند دل خوش مشرب و پیشانی وا کرده ای دارد که سنگ کودکان را مومیایی عشق می داند چو دیدی دست و تیغ عشق را از دور بسمل شو که بال و پر زدن را بد ادایی عشق می داند زسختی رو نمی تابد، زکوه غم نمی نالد نژاد از سنگ دارد مومیایی، عشق می داند نمی دانم چه سازم تا فنای مطلقم داند که در خود گم شدن را خودنمایی عشق می داند چو عشق آمد به دل صائب مکن اندیشه سامان کجا چون عقل ناقص کدخدایی عشق می داند؟ صائب تبریزی