کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    زدل در سینه غیر از آه غم پرور نمی ماند

    که جز خاک سیه از عود در مجمر نمی ماند

    به آن عارض که دارد داغ خورشید قیامت را

    لبی دارد که از سرچشمه کوثر نمی ماند

    به روز تیره ما صبح، شکر خنده ها دارد

    نمی داند که این شادی دم دیگر نمی ماند

    چو مجنون کرد رام خود غزالان را یقینم شد

    که اقبال جنون در هیچ کاری در نمی ماند

    به صد خون جگر دل را صفا دادم، ندانستم

    که چون آیینه روشن شد به روشنگر نمی ماند

    اثر رفت از سر شکم تا شکستم آه را در دل

    علم چون سرنگون شد جرأت لشکر نمی ماند

    برون آمد چو خورشید از نقاب صبح، روشن شد

    که حسن شوخ پنهان در ته چادر نمی ماند

    تو چندان سعی کن کز دل نیاید بر زبان رازت

    زمینا چون برآید باده در ساغر نمی ماند

    بکش دست طمع از دامن طول امل صائب

    که زلف دود در سر پنجه مجمر نمی ماند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha