به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
غمی هر دم به دل از سینه صد چاک می ریزد
زسقف خانه درویش دایم خاک می ریزد
سر گوهر به دامان صدف دیدم یقینم شد
که تخم پاک، دهقان در زمین پاک می ریزد
زمین یک قطعه لعل است از خون شهیدانش
هنوزش رغبت خون از خم فتراک می ریزد
عرق افشاندی از رخ، آب شد دلهای مشتاقان
قیامت می شود چون انجم از افلاک می ریزد
نشاط باده گلرنگ را گر خضر دریابد
زلال زندگی را زیرپای تاک می ریزد
سر مینا از ان سبزست در میخانه همت
که سر جوش عطای خویش را بر خاک می ریزد
زحرف سرد بر دل می خوری هر دم، نمی دانی
که از لرزیدن دل انجم از افلاک می ریزد
زساغر منع صائب می کند زاهد، نمی داند
که می در سینه رنگ شعله ادراک می ریزد
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.