صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۰۵۸: غمی هر دم به دل از سینه صد چاک می ریزد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
غمی هر دم به دل از سینه صد چاک می ریزد زسقف خانه درویش دایم خاک می ریزد سر گوهر به دامان صدف دیدم یقینم شد که تخم پاک، دهقان در زمین پاک می ریزد زمین یک قطعه لعل است از خون شهیدانش هنوزش رغبت خون از خم فتراک می ریزد عرق افشاندی از رخ، آب شد دلهای مشتاقان قیامت می شود چون انجم از افلاک می ریزد نشاط باده گلرنگ را گر خضر دریابد زلال زندگی را زیرپای تاک می ریزد سر مینا از ان سبزست در میخانه همت که سر جوش عطای خویش را بر خاک می ریزد زحرف سرد بر دل می خوری هر دم، نمی دانی که از لرزیدن دل انجم از افلاک می ریزد زساغر منع صائب می کند زاهد، نمی داند که می در سینه رنگ شعله ادراک می ریزد صائب تبریزی