به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
سخن را از خموشی پرده بر رو گر دهن پوشد
دهان تنگ آن شیرین تکلم را سخن پوشد
شهید عشق هیهات است غیر از خون کفن پوشد
که دریا از کفی کز خود بر آرد پیرهن پوشد
نمی اندیشد از غماز هر کس پاکدامن شد
که بر تقصیر یوسف پرده چاک پیرهن پوشد
ز استغنا نپردازد به عاشق حسن سنگین دل
مگر از خون خود تشریف رنگین کوهکن پوشد
لطافت را لباس ظاهری بی پرده می سازد
به عریانی تن خود را مگر آن سیمتن پوشد
فروغ ماه در ابر تنک پنهان نمی ماند
تن سیمین او را نیست ممکن پیرهن پوشد
روان شو تشنه جانان را اگر سیراب می سازی
که خط نزدیک گردیده است آن چاه ذقن پوشد
شود پروانه بیتاب را از سوختن مانع
اگر پیراهن فانوس شمع انجمن پوشد
بود زهر اجل، خشم و غضب پاکیزه گوهر را
که از کف وقت طوفان بیشتر دریا کفن پوشد
به گل نتوان نهفتن پرتو خورشید را صائب
زهی نادان که خواهد پرده بر روی سخن پوشد
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.