صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۸۴۴: ز برق حسن تو هر خار نخل ایمن شد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز برق حسن تو هر خار نخل ایمن شد ز عارض تو چراغ بهار روشن شد چراغ گل که از وچشم باغ روشن بود ز شرم روی تو پنهان به زیر دامن شد مرا پریدن چشم است نامه اعمال که صبح محشر من آن بیاض گردن شد به چشم روزنه اش دایم آب می گردد زآفتاب تو هرخانه ای که روشن شد کنون که چاک گریبان گذشت از دامن مرا ازین چه که مژگان به چشم سوزن شد ز آشنائی آن زلف دست کوته دار که کوه طاقت من سنگ این فلاخن شد امان نمی دهد انکار عشق زاهد را بس است راه غنیم کسی که رهزن شد به تازیانه غیرت سری برآراز خاک که دانه سبز شد وخوشه کردوخرمن شد خوشم به سینه صد چاک چون قفس صائب که دام عیش بودخانه ای که روزن شد صائب تبریزی