صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۰۱۴: به داغی عشق کار مردم دیوانه می سازد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به داغی عشق کار مردم دیوانه می سازد خوش آن ساقی که کار بحر از پیمانه می سازد زبان برق عالمسوز کوتاه است از ان خرمن که از بهر دهان مور قفل از دانه می سازد زهمکاری بلایی نیست بدتر اهل غیرت را جنون بر هر که زور آرد مرا دیوانه می سازد چنین گر رخنه درجان می کند زلف سبکدستش به اندک فرصتی از استخوانم شانه می سازد درین بستانسرا هر لاله و گل را که می بینم به انداز لب میگون او پیمانه می سازد نشاط عید نتواند گشودن عقده دل را کلید ماه نو را قفل ما دندانه می سازد درین طوفان که موج از دیر جنبیدن خطر دارد حباب ساده دل بر روی دریا خانه می سازد می گلرنگ بیجا آبروی خویش می ریزد گل روی تو کی با شبنم بیگانه می سازد؟ سر دیوانگی داری درین محفل اگر صائب به یک سیلی فلک دیوانه را فرزانه می سازد صائب تبریزی