کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نشاید گفتن آن کس را دلی هست

    که ندهد بر چنین صورت دل از دست

    نه منظوری که با او می‌توان گفت

    نه خصمی کز کمندش می‌توان رست

    به دل گفتم ز چشمانش بپرهیز

    که هشیاران نیاویزند با مست

    سرانگشتان مخضوبش نبینی

    که دست صبر برپیچید و بشکست

    نه آزاد از سرش بر می‌توان خاست

    نه با او می‌توان آسوده بنشست

    اگر دودی رود بی آتشی نیست

    و گر خونی بیاید کشته‌ای هست

    خیالش در نظر، چون آیدم خواب؟

    نشاید در به روی دوستان بست

    نشاید خرمن بیچارگان سوخت

    نمی‌باید دل درمندگان خست

    به آخر دوستی نتوان بریدن

    به اول خود نمی‌بایست پیوست

    دلی از دست بیرون رفته سعدی

    نیاید باز تیر رفته از شست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha