کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هزار عهد بکردم که گرد عشق نگردم

    همی برابرم آید خیال روی تو هر دم

    نخواستم که بگویم حدیث عشق و چه حاجت

    که آب دیده سرخم بگفت و چهره زردم

    به گلبنی برسیدم مجال صبر ندیدم

    گلی تمام نچیدم هزار خار بخوردم

    بساط عمر مرا گو فرونورد زمانه

    که من حکایت دیدار دوست درننوردم

    هر آن کسم که نصیحت همی‌کند به صبوری

    به هرزه باد هوا می‌دمد بر آهن سردم

    به چشم‌های تو دانم که تا ز چشم برفتی

    به چشم عشق و ارادت نظر به هیچ نکردم

    نه روز می‌بشمردم در انتظار جمالت

    که روز هجر تو را خود ز عمر می‌نشمردم

    چه دشمنی که نکردی چنان که خوی تو باشد

    به دوستی که شکایت به هیچ دوست نبردم

    من از کمند تو اول چو وحش می‌برمیدم

    کنون که انس گرفتم به تیغ بازنگردم

    تو را که گفت که سعدی نه مرد عشق تو باشد

    گر از وفات بگردم درست شد که نه مردم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha