سعدی شیرازی
غزل های سعدی
غزل ۳۷۳: هزار عهد کردم که گرد عشق نگردم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هزار عهد بکردم که گرد عشق نگردم همی برابرم آید خیال روی تو هر دم نخواستم که بگویم حدیث عشق و چه حاجت که آب دیده سرخم بگفت و چهره زردم به گلبنی برسیدم مجال صبر ندیدم گلی تمام نچیدم هزار خار بخوردم بساط عمر مرا گو فرونورد زمانه که من حکایت دیدار دوست درننوردم هر آن کسم که نصیحت همی کند به صبوری به هرزه باد هوا می دمد بر آهن سردم به چشم های تو دانم که تا ز چشم برفتی به چشم عشق و ارادت نظر به هیچ نکردم نه روز می بشمردم در انتظار جمالت که روز هجر تو را خود ز عمر می نشمردم چه دشمنی که نکردی چنان که خوی تو باشد به دوستی که شکایت به هیچ دوست نبردم من از کمند تو اول چو وحش می برمیدم کنون که انس گرفتم به تیغ بازنگردم تو را که گفت که سعدی نه مرد عشق تو باشد گر از وفات بگردم درست شد که نه مردم سعدی شیرازی