کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی

    چه خیال‌ها گذر کرد و گذر نکرد خوابی

    به چه دیر ماندی ای صبح که جان من برآمد

    بزه کردی و نکردند مؤذنان ثوابی

    نفس خروس بگرفت که نوبتی بخواند

    همه بلبلان بمردند و نماند جز غرابی

    نفحات صبح دانی ز چه روی دوست دارم

    که به روی دوست ماند که برافکند نقابی

    سرم از خدای خواهد که به پایش اندر افتد

    که در آب مرده بهتر که در آرزوی آبی

    دل من نه مرد آنست که با غمش برآید

    مگسی کجا تواند که بیفکند عقابی

    نه چنان گناهکارم که به دشمنم سپاری

    تو به دست خویش فرمای اگرم کنی عذابی

    دل همچو سنگت ای دوست به آب چشم سعدی

    عجب است اگر نگردد که بگردد آسیابی

    برو ای گدای مسکین و دری دگر طلب کن

    که هزار بار گفتی و نیامدت جوابی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha