کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ندانمت به حقیقت که در جهان به که مانی

    جهان و هر چه در او هست صورتند و تو جانی

    به پای خویشتن آیند عاشقان به کمندت

    که هر که را تو بگیری ز خویشتن برهانی

    مرا مپرس که چونی به هر صفت که تو خواهی

    مرا مگو که چه نامی به هر لقب که تو خوانی

    چنان به نظره اول ز شخص می‌ببری دل

    که باز می‌نتواند گرفت نظره ثانی

    تو پرده پیش گرفتی و ز اشتیاق جمالت

    ز پرده‌ها به درافتاد رازهای نهانی

    بر آتش تو نشستیم و دود شوق برآمد

    تو ساعتی ننشستی که آتشی بنشانی

    چو پیش خاطرم آید خیال صورت خوبت

    ندانمت که چه گویم ز اختلاف معانی

    مرا گناه نباشد نظر به روی جوانان

    که پیر داند مقدار روزگار جوانی

    تو را که دیده ز خواب و خمار باز نباشد

    ریاضت من شب تا سحر نشسته چه دانی

    من ای صبا ره رفتن به کوی دوست ندانم

    تو می‌روی به سلامت سلام من برسانی

    سر از کمند تو سعدی به هیچ روی نتابد

    اسیر خویش گرفتی بکش چنان که تو دانی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha