کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نگویم آب و گل است آن وجود روحانی

    بدین کمال نباشد جمال انسانی

    اگر تو آب و گلی همچنان که سایر خلق

    گل بهشت مخمر به آب حیوانی

    به هر چه خوبتر اندر جهان نظر کردم

    که گویمش به تو ماند تو خوبتر ز آنی

    وجود هر که نگه می‌کنم ز جان و جسد

    مرکب است و تو از فرق تا قدم جانی

    گرت در آینه سیمای خویش دل ببرد

    چو من شوی و به درمان خویش درمانی

    دلی که با سر زلفت تعلقی دارد

    چگونه جمع شود با چنان پریشانی

    مرا که پیش تو اقرار بندگی کردم

    رواست گر بنوازی و گر برنجانی

    ولی خلاف بزرگان که گفته‌اند مکن

    بکن هر آن چه بشاید نه هر چه بتوانی

    طمع مدار که از دامنت بدارم دست

    به آستین ملالی که بر من افشانی

    فدای جان تو گر من فدا شوم چه شود

    برای عید بود گوسفند قربانی

    روان روشن سعدی که شمع مجلس توست

    به هیچ کار نیاید گرش نسوزانی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha