کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    تو خود به صحبت امثال ما نپردازی

    نظر به حال پریشان ما نیندازی

    وصال ما و شما دیر متفق گردد

    که من اسیر نیازم تو صاحب نازی

    کجا به صید ملخ همتت فرو آید

    بدین صفت که تو باز بلندپروازی

    به راستی که نه همبازی تو بودم من

    تو شوخ دیده مگس بین که می‌کند بازی

    ز دست ترک ختایی کسی جفا چندان

    نمی‌برد که من از دست ترک شیرازی

    و گر هلاک منت درخور است باکی نیست

    قتیل عشق شهید است و قاتلش غازی

    کدام سنگدل است آن که عیب ما گوید

    گر آفتاب ببینی چو موم بگدازی

    میسرت نشود سر عشق پوشیدن

    که عاقبت بکند رنگ روی غمازی

    چه جرم رفت که با ما سخن نمی‌گویی

    چه دشمنیست که با دوستان نمی‌سازی

    من از فراق تو بیچاره سیل می‌رانم

    مثال ابر بهار و تو خیل می‌تازی

    هنوز با همه بدعهدیت دعاگویم

    که گر به قهر برانی به لطف بنوازی

    تو همچو صاحب دیوان مکن که سعدی را

    به یک ره از نظر خویشتن بیندازی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha