کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بهار آمد که هر ساعت رود خاطر به بستانی

    به غلغل در سماع آیند هر مرغی به دستانی

    دم عیسیست پنداری نسیم باد نوروزی

    که خاک مرده باز آید در او روحی و ریحانی

    به جولان و خرامیدن در آمد سرو بستانی

    تو نیز ای سرو روحانی بکن یک بار جولانی

    به هر کویی پری رویی به چوگان می‌زند گویی

    تو خود گوی زنخ داری بساز از زلف چوگانی

    به چندین حیلت و حکمت که گوی از همگنان بردم

    به چوگانم نمی‌افتد چنین گوی زنخدانی

    بیار ای باغبان سروی به بالای دلارامم

    که باری من ندیدستم چنین گل در گلستانی

    تو آهو چشم نگذاری مرا از دست تا آن گه

    که همچون آهو از دستت نهم سر در بیابانی

    کمال حسن رویت را صفت کردن نمی‌دانم

    که حیران باز می‌مانم چه داند گفت حیرانی

    وصال توست اگر دل را مرادی هست و مطلوبی

    کنار توست اگر غم را کناری هست و پایانی

    طبیب از من به جان آمد که سعدی قصه کوته کن

    که دردت را نمی‌دانم برون از صبر درمانی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha