کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گفتم به عقل پای برآرم ز بند او

    روی خلاص نیست به جهد از کمند او

    مستوجب ملامتی ای دل که چند بار

    عقلت بگفت و گوش نکردی به پند او

    آن بوستان میوه شیرین که دست جهد

    دشوار می‌رسد به درخت بلند او

    گفتم عنان مرکب تازی بگیرمش

    لیکن وصول نیست به گرد سمند او

    سر در جهان نهادمی از دست او ولیک

    از شهر او چگونه رود شهربند او

    چشمم بدوخت از همه عالم به اتفاق

    تا جز در او نظر نکند مستمند او

    گر خود به جای مروحه شمشیر می‌زند

    مسکین مگس کجا رود از پیش قند او

    نومید نیستم که هم او مرهمی نهد

    ور نه به هیچ به نشود دردمند او

    او خود مگر به لطف خداوندیی کند

    ور نه ز ما چه بندگی آید پسند او

    سعدی چو صبر از اوت میسر نمی‌شود

    اولیتر آن که صبر کنی بر گزند او

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha