کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    آن سرو ناز بین که چه خوش می‌رود به راه

    وآن چشم آهوانه که چون می‌کند نگاه

    تو سرو دیده‌ای که کمر بست بر میان

    یا ماه چارده که به سر برنهد کلاه

    گل با وجود او چو گیاه است پیش گل

    مه پیش روی او چو ستاره‌ست پیش ماه

    سلطان صفت همی‌رود و صد هزار دل

    با او چنان که در پی سلطان رود سپاه

    گویند از او حذر کن و راه گریز گیر

    گویم کجا روم که ندانم گریزگاه

    اول نظر که چاه زنخدان بدیدمش

    گویی در اوفتاد دل از دست من به چاه

    دل خود دریغ نیست که از دست من برفت

    جان عزیز بر کف دست است گو بخواه

    ای هر دو دیده پای که بر خاک می‌نهی

    آخر نه بر دو دیده من به که خاک راه

    حیف است از آن دهن که تو داری جواب تلخ

    وآن سینه سفید که دارد دل سیاه

    بیچارگان بر آتش مهرت بسوختند

    آه از تو سنگدل که چه نامهربانی آه

    شهری به گفت و گوی تو در تنگنای شوق

    شب روز می‌کنند و تو در خواب صبحگاه

    گفتم بنالم از تو به یاران و دوستان

    باشد که دست ظلم بداری ز بی‌گناه

    بازم حفاظ دامن همت گرفت و گفت

    از دوست جز به دوست مبر سعدیا پناه

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha