کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی

    عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی

    دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم

    باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی

    ای که گفتی مرو اندر پی خوبان زمانه

    ما کجاییم در این بحر تفکر تو کجایی

    آن نه خالست و زنخدان و سر زلف پریشان

    که دل اهل نظر برد که سریست خدایی

    پرده بردار که بیگانه خود این روی نبیند

    تو بزرگی و در آیینه کوچک ننمایی

    حلقه بر در نتوانم زدن از دست رقیبان

    این توانم که بیایم به محلت به گدایی

    عشق و درویشی و انگشت نمایی و ملامت

    همه سهلست تحمل نکنم بار جدایی

    روز صحرا و سماعست و لب جوی و تماشا

    در همه شهر دلی نیست که دیگر بربایی

    گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم

    چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی

    شمع را باید از این خانه به دربردن و کشتن

    تا به همسایه نگوید که تو در خانه مایی

    سعدی آن نیست که هرگز ز کمندت بگریزد

    که بدانست که دربند تو خوشتر که رهایی

    خلق گویند برو دل به هوای دگری ده

    نکنم خاصه در ایام اتابک دو هوایی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha