کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هر کس به تماشایی رفتند به صحرایی

    ما را که تو منظوری خاطر نرود جایی

    یا چشم نمی‌بیند یا راه نمی‌داند

    هر کاو به وجود خود دارد ز تو پروایی

    دیوانه عشقت را جایی نظر افتاده‌ست

    کآنجا نتواند رفت اندیشه دانایی

    امید تو بیرون برد از دل همه امیدی

    سودای تو خالی کرد از سر همه سودایی

    زیبا ننماید سرو اندر نظر عقلش

    آن کش نظری باشد با قامت زیبایی

    گویند رفیقانم در عشق چه سر داری

    گویم که سری دارم درباخته در پایی

    زنهار نمی‌خواهم کز کشتن امانم ده

    تا سیرترت بینم یک لحظه مدارایی

    در پارس که تا بوده‌ست از ولوله آسوده‌ست

    بیم است که برخیزد از حسن تو غوغایی

    من دست نخواهم برد الا به سر زلفت

    گر دسترسی باشد یک روز به یغمایی

    گویند تمنایی از دوست بکن سعدی

    جز دوست نخواهم کرد از دوست تمنایی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha