کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ای که شمشیر جفا بر سر ما آخته‌ای

    دشمن از دوست ندانسته و نشناخته‌ای

    من ز فکر تو به خود نیز نمی‌پردازم

    نازنینا تو دل از من به که پرداخته‌ای

    چند شب‌ها به غم روی تو روز آوردم

    که تو یک روز نپرسیده و ننواخته‌ای

    گفته بودم که دل از دست تو بیرون آرم

    باز دیدم که قوی پنجه درانداخته‌ای

    تا شکاری ز کمند سر زلفت نجهد

    ز ابروان و مژه‌ها تیر و کمان ساخته‌ای

    لاجرم صید دلی در همه شیراز نماند

    که نه با تیر و کمان در پی او تاخته‌ای

    ماه و خورشید و پری و آدمی اندر نظرت

    همه هیچند که سر بر همه افراخته‌ای

    با همه جلوه طاووس و خرامیدن کبک

    عیبت آن است که بی مهرتر از فاخته‌ای

    هر که می‌بیندم از جور غمت می‌گوید

    سعدیا بر تو چه رنج است که بگداخته‌ای

    بیم مات است در این بازی بیهوده مرا

    چه کنم دست تو بردی که دغل باخته‌ای

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha