به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

سعدی شیرازی

سعدی شیرازیغزل های سعدیغزل ۴۴۲: گر غصه روزگار گویم

3530عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

گر غصه روزگار گویم

بس قصه بی شمار گویم

یک عمر هزارسال باید

تا من یکی از هزار گویم

چشمم به زبان حال گوید

نی آن که به اختیار گویم

بر من دل انجمن بسوزد

گر درد فراق یار گویم

مرغان چمن فغان برآرند

گر فرقت نوبهار گویم

یاران صبوحیم کجایند

تا درد دل خمار گویم

کس نیست که دل سوی من آرد

تا غصه روزگار گویم

درد دل بی‌قرار سعدی

هم با دل بی‌قرار گویم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1غزل ۴۴۱: عهد کردیم که بی دوست به صحرا نرویم 2غزل ۴۴۲: گر غصه روزگار گویم 3غزل ۴۴۳: بکن چندان که خواهی جور بر من 4غزل ۴۴۴: یا رب آن رویست یا برگ سمن 5غزل ۴۴۵: در وصف نیاید که چه شیرین دهنست آن 6غزل ۴۴۶: ای کودک خوبروی حیران 7غزل ۴۴۷: برخیز که می‌رود زمستان 8غزل ۴۴۸: خوشا و خرما وقت حبیبان 9غزل ۴۴۹: چه خوشست بوی عشق از نفس نیازمندان 10غزل ۴۵۰: بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران 11غزل ۴۵۱: دو چشم مست میگونت ببرد آرام هشیاران 12غزل ۴۵۲: فراق دوستانش باد و یاران 13غزل ۴۵۳: سخت به ذوق می‌دهد باد ز بوستان نشان 14غزل ۴۵۴: دیگر به کجا می‌رود این سرو خرامان 15غزل ۴۵۵: خفته خبر ندارد سر بر کنار جانان 16غزل ۴۵۶: ما نتوانیم و عشق پنجه درانداختن 17غزل ۴۵۷: چند بشاید به صبر دیده فرودوختن 18غزل ۴۵۸: گر متصور شدی با تو درآمیختن 19غزل ۴۵۹: نبایستی هم اول مهر بستن 20غزل ۴۶۰: خلاف دوستی کردن به ترک دوستان گفتن 21غزل ۴۶۱: سهل باشد به ترک جان گفتن 22غزل ۴۶۲: طوطی نگوید از تو دلاویزتر سخن 23غزل ۴۶۳: چه خوش بود دو دلارام دست در گردن 24غزل ۴۶۴: دست با سرو روان چون نرسد در گردن 25غزل ۴۶۵: میان باغ حرامست بی تو گردیدن 26غزل ۴۶۶: تا کی ای جان اثر وصل تو نتوان دیدن 27غزل ۴۶۷: آخر نگهی به سوی ما کن 28غزل ۴۶۸: چشم اگر با دوست داری گوش با دشمن مکن 29غزل ۴۶۹: گواهی امینست بر درد من 30غزل ۴۷۰: ای روی تو راحت دل من 31غزل ۴۷۱: وه که جدا نمی‌شود نقش تو از خیال من 32غزل ۴۷۲: ای به دیدار تو روشن چشم عالم بین من 33غزل ۴۷۳: دی به چمن برگذشت سرو سخنگوی من 34غزل ۴۷۴: نشان بخت بلندست و طالع میمون 35غزل ۴۷۵: بهست آن یا زنخ یا سیب سیمین 36غزل ۴۷۶: صبحم از مشرق برآمد باد نوروز از یمین 37غزل ۴۷۷: چه روی و موی و بناگوش و خط و خالست ا ...38غزل ۴۷۸: ای چشم تو دلفریب و جادو 39غزل ۴۷۹: من از دست کمانداران ابرو 40غزل ۴۸۰: گفتم به عقل پای برآرم ز بند او 41غزل ۴۸۱: صید بیابان عشق چون بخورد تیر او 42غزل ۴۸۲: هر که به خویشتن رود ره نبرد به سوی ا ...43غزل ۴۸۳: راستی گویم به سروی ماند این بالای تو 44غزل ۴۸۴: بیا که در غم عشقت مشوشم بی تو 45غزل ۴۸۵: ای طراوت برده از فردوس اعلا روی تو 46غزل ۴۸۶: آن سرو ناز بین که چه خوش می‌رود به ر ...47غزل ۴۸۷: پنجه با ساعد سیمین که نیندازی به 48غزل ۴۸۸: ای که شمشیر جفا بر سر ما آخته‌ای 49غزل ۴۸۹: ای رخ چون آینه افروخته 50غزل ۴۹۰: ای که ز دیده غایبی در دل ما نشسته‌ای 51غزل ۴۹۱: حناست آن که ناخن دلبند رشته‌ای 52غزل ۴۹۲: ای باغ حسن چون تو نهالی نیافته 53غزل ۴۹۳: سرمست بتی لطیف ساده 54غزل ۴۹۴: ای یار جفاکرده پیوندبریده 55غزل ۴۹۵: می‌برزند ز مشرق شمع فلک زبانه 56غزل ۴۹۶: ای صورتت ز گوهر معنی خزینه‌ای 57غزل ۴۹۷: خلاف سرو را روزی خرامان سوی بستان آی 58غزل ۴۹۸: قیمت گل برود چون تو به گلزار آیی 59غزل ۴۹۹: خرم آن روز که چون گل به چمن بازآیی 60غزل ۵۰۰: تا کیم انتظار فرمایی 61غزل ۵۰۱: تو از هر در که بازآیی بدین خوبی و زی ...62غزل ۵۰۲: تو با این لطف طبع و دلربایی 63غزل ۵۰۳: تو پری زاده ندانم ز کجا می‌آیی 64غزل ۵۰۴: چه رویست آن که دیدارش ببرد از من شکی ...65غزل ۵۰۵: خبرت خرابتر کرد جراحت جدایی 66غزل ۵۰۶: دریچه‌ای ز بهشتش به روی بگشایی 67غزل ۵۰۷: گرم راحت رسانی ور گزایی 68غزل ۵۰۸: مشتاق توام با همه جوری و جفایی 69غزل ۵۰۹: من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفا ...70غزل ۵۱۰: نه من تنها گرفتارم به دام زلف زیبایی 71غزل ۵۱۱: هر کس به تماشایی رفتند به صحرایی 72غزل ۵۱۲: همه چشمیم تا برون آیی 73غزل ۵۱۳: ای ولوله عشق تو بر هر سر کویی 74غزل ۵۱۴: ای خسته دلم در خم چوگان تو گویی 75غزل ۵۱۵: چه جرم رفت که با ما سخن نمی‌گویی 76غزل ۵۱۶: کدام کس به تو ماند که گویمت که چنویی 77غزل ۵۱۷: ای حسن خط از دفتر اخلاق تو بابی 78غزل ۵۱۸: تو خون خلق بریزی و روی درتابی 79غزل ۵۱۹: سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی 80غزل ۵۲۰: که دست تشنه می‌گیرد به آبی 81غزل ۵۲۱: سل المصانع رکبا تهیم فی الفلوات 82غزل ۵۲۲: تو هیچ عهد نبستی که عاقبت نشکستی 83غزل ۵۲۳: همه عمر برندارم سر از این خمار مستی 84غزل ۵۲۴: یارا قدحی پر کن از آن داروی مستی 85غزل ۵۲۵: اگر مانند رخسارت گلی در بوستانستی 86غزل ۵۲۶: تعالی الله چه رویست آن که گویی آفتاب ...87غزل ۵۲۷: ای باد که بر خاک در دوست گذشتی 88غزل ۵۲۸: یاد می‌داری که با من جنگ در سر داشتی 89غزل ۵۲۹: سست پیمانا به یک ره دل ز ما برداشتی 90غزل ۵۳۰: ندیدمت که بکردی وفا بدان چه بگفتی 91غزل ۵۳۱: ای از بهشت جزوی و از رحمت آیتی 92غزل ۵۳۲: چون خراباتی نباشد زاهدی 93غزل ۵۳۳: ای باد بامدادی خوش می‌روی به شادی 94غزل ۵۳۴: دیدی که وفا به جا نیاوردی 95غزل ۵۳۵: مپرس از من که هیچم یاد کردی 96غزل ۵۳۶: مکن سرگشته آن دل را که دست آموز غم ک ...97غزل ۵۳۷: چه باز در دلت آمد که مهر برکندی 98غزل ۵۳۸: گفتم آهن دلی کنم چندی 99غزل ۵۳۹: نگارا وقت آن آمد که دل با مهر پیوندی 100غزل ۵۴۰: خلاف شرط محبت چه مصلحت دیدی 101غزل ۵۴۱: مگر دگر سخن دشمنان نیوشیدی 102غزل ۵۴۲: آخر نگاهی بازکن وقتی که بر ما بگذری 103غزل ۵۴۳: ای برق اگر به گوشه آن بام بگذری 104غزل ۵۴۴: ای که بر دوستان همی‌گذری 105غزل ۵۴۵: بخت آیینه ندارم که در او می‌نگری 106غزل ۵۴۶: جور بر من می‌پسندد دلبری 107غزل ۵۴۷: خانه صاحب نظران می‌بری 108غزل ۵۴۸: دانی چه گفت مرا آن بلبل سحری 109غزل ۵۴۹: دانمت آستین چرا پیش جمال می‌بری 110غزل ۵۵۰: دیدم امروز بر زمین قمری 111غزل ۵۵۱: رفتی و همچنان به خیال من اندری 112غزل ۵۵۲: روی گشاده ای صنم طاقت خلق می‌بری 113غزل ۵۵۳: سرو بستانی تو یا مه یا پری 114غزل ۵۵۴: کس درنیامدست بدین خوبی از دری 115غزل ۵۵۵: گر برود به هر قدم در ره دیدنت سری 116غزل ۵۵۶: گر کنم در سر وفات سری 117غزل ۵۵۷: هرگز این صورت کند صورتگری 118غزل ۵۵۸: هر نوبتم که در نظر ای ماه بگذری 119غزل ۵۵۹: چونست حال بستان ای باد نوبهاری 120غزل ۵۶۰: خبر از عیش ندارد که ندارد یاری 121غزل ۵۶۱: خوش بود یاری و یاری بر کنار سبزه زار ...122غزل ۵۶۲: دو چشم مست تو برداشت رسم هشیاری 123غزل ۵۶۳: عمری به بوی یاری کردیم انتظاری 124غزل ۵۶۴: مرا دلیست گرفتار عشق دلداری 125غزل ۵۶۵: من از تو روی نپیچم گرم بیازاری 126غزل ۵۶۶: نه تو گفتی که به جای آرم و گفتم که ن ...127غزل ۵۶۷: اگر به تحفه جانان هزار جان آری 128غزل ۵۶۸: کس از این نمک ندارد که تو ای غلام دا ...129غزل ۵۶۹: حدیث یا شکرست آن که در دهان داری 130غزل ۵۷۰: هرگز نبود سرو به بالا که تو داری 131غزل ۵۷۱: تو اگر به حسن دعوی بکنی گواه داری 132غزل ۵۷۲: این چه رفتارست کارامیدن از من می‌بری 133غزل ۵۷۳: تو در کمند نیفتاده‌ای و معذوری 134غزل ۵۷۴: ما بی تو به دل برنزدیم آب صبوری 135غزل ۵۷۵: هر سلطنت که خواهی می‌کن که دلپذیری 136غزل ۵۷۶: اگر گلاله مشکین ز رخ براندازی 137غزل ۵۷۷: امیدوارم اگر صد رهم بیندازی 138غزل ۵۷۸: تو خود به صحبت امثال ما نپردازی 139غزل ۵۷۹: تا کی ای آتش سودا به سرم برخیزی 140غزل ۵۸۰: گر درون سوخته‌ای با تو برآرد نفسی 141غزل ۵۸۱: همی‌زنم نفس سرد بر امید کسی 142غزل ۵۸۲: یار گرفته‌ام بسی چون تو ندیده‌ام کسی 143غزل ۵۸۳: ما سپر انداختیم گر تو کمان می‌کشی 144غزل ۵۸۴: هرگز آن دل بنمیرد که تو جانش باشی 145غزل ۵۸۵: اگر تو پرده بر این زلف و رخ نمی‌پوشی 146غزل ۵۸۶: به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان ب ...147غزل ۵۸۷: به قلم راست نیاید صفت مشتاقی 148غزل ۵۸۸: عمرم به آخر آمد عشقم هنوز باقی 149غزل ۵۸۹: دل دیوانگیم هست و سر ناباکی 150غزل ۵۹۰: عشق جانان در جهان هرگز نبودی کاشکی 151غزل ۵۹۱: سخت زیبا می‌روی یک بارگی 152غزل ۵۹۲: روی بپوش ای قمر خانگی 153غزل ۵۹۳: بسم از هوا گرفتن که پری نماند و بالی 154غزل ۵۹۴: ترحم ذلتی یا ذا المعالی 155غزل ۵۹۵: هرگز حسد نبردم بر منصبی و مالی 156غزل ۵۹۶: مرا تو جان عزیزی و یار محترمی 157غزل ۵۹۷: بسیار سفر باید تا پخته شود خامی 158غزل ۵۹۸: تو کدامی و چه نامی که چنین خوب خرامی 159غزل ۵۹۹: چون تنگ نباشد دل مسکین حمامی 160غزل ۶۰۰: صاحب نظر نباشد دربند نیک نامی 161غزل ۶۰۱: ای دریغا گر شبی در بر خرابت دیدمی 162غزل ۶۰۲: آسوده خاطرم که تو در خاطر منی 163غزل ۶۰۳: اگر تو میل محبت کنی و گر نکنی 164غزل ۶۰۴: زنده بی دوست خفته در وطنی 165غزل ۶۰۵: سروقدی میان انجمنی 166غزل ۶۰۶: کس نگذشت در دلم تا تو به خاطر منی 167غزل ۶۰۷: من چرا دل به تو دادم که دلم می‌شکنی 168غزل ۶۰۸: ای سرو حدیقه معانی 169غزل ۶۰۹: بر آنم گر تو بازآیی که در پایت کنم ج ...170غزل ۶۱۰: بنده‌ام گر به لطف می‌خوانی 171غزل ۶۱۱: بهار آمد که هر ساعت رود خاطر به بستا ...172غزل ۶۱۲: جمعی که تو در میان ایشانی 173غزل ۶۱۳: ذوقی چنان ندارد بی دوست زندگانی 174غزل ۶۱۴: کبر یک سو نه اگر شاهد درویشانی 175غزل ۶۱۵: ندانمت به حقیقت که در جهان به که مان ...176غزل ۶۱۶: نگویم آب و گلست آن وجود روحانی 177غزل ۶۱۷: نه طریق دوستانست و نه شرط مهربانی 178غزل ۶۱۸: همه کس را تن و اندام و جمالست و جوان ...179غزل ۶۱۹: چرا به سرکشی از من عنان بگردانی 180غزل ۶۲۰: فرخ صباح آن که تو بر وی نظر کنی 181غزل ۶۲۱: سرو ایستاده به چو تو رفتار می‌کنی 182غزل ۶۲۲: چشم رضا و مرحمت بر همه باز می‌کنی 183غزل ۶۲۳: دیدار می‌نمایی و پرهیز می‌کنی 184غزل ۶۲۴: روزی به زنخدانت گفتم به سیمینی 185غزل ۶۲۵: شبست و شاهد و شمع و شراب و شیرینی 186غزل ۶۲۶: امروز چنانی ای پری روی 187غزل ۶۲۷: خواهم اندر پایش افتادن چو گوی 188غزل ۶۲۸: تا کی روم از عشق تو شوریده به هر سوی 189غزل ۶۲۹: گلست آن یاسمن یا ماه یا روی 190غزل ۶۳۰: مرحبا ای نسیم عنبربوی 191غزل ۶۳۱: وقت آن آمد که خوش باشد کنار سبزه جوی 192غزل ۶۳۲: سرو سیمینا به صحرا می‌روی 193غزل ۶۳۳: ای باد صبحدم خبر دلستان بگوی 194غزل ۶۳۴: ای که به حسن قامتت سرو ندیده‌ام سهی 195غزل ۶۳۵: اگرم حیات بخشی و گرم هلاک خواهی 196غزل ۶۳۶: نشنیده‌ام که ماهی بر سر نهد کلاهی 197غزل ۶۳۷: ندانم از من خسته جگر چه می‌خواهی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ