کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بکن چندان که خواهی جور بر من

    که دستت بر نمی‌دارم ز دامن

    چنان مرغ دلم را صید کردی

    که بازش دل نمی‌خواهد نشیمن

    اگر دانی که در زنجیر زلفت

    گرفتار است در پایش میفکن

    به حسن قامتت سروی در آفاق

    نپندارم که باشد غالب الظن

    الا ای باغبان این سرو بنشان

    و گر صاحب دلی آن سرو برکن

    جهان روشن به ماه و آفتاب است

    جهان ما به دیدار تو روشن

    تو بی زیور محلایی و بی رخت

    مزکایی و بی زینت مزین

    شبی خواهم که مهمان من آیی

    به کام دوستان و رغم دشمن

    گروهی عام را کز دل خبر نیست

    عجب دارند از آه سینه من

    چو آتش در سرای افتاده باشد

    عجب داری که دود آید ز روزن

    تو را خود هر که بیند دوست دارد

    گناهی نیست بر سعدی معین

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha