سعدی شیرازی
غزل های سعدی
غزل ۴۴۳: بکن چندان که خواهی جور بر من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بکن چندان که خواهی جور بر من که دستت بر نمی دارم ز دامن چنان مرغ دلم را صید کردی که بازش دل نمی خواهد نشیمن اگر دانی که در زنجیر زلفت گرفتار است در پایش میفکن به حسن قامتت سروی در آفاق نپندارم که باشد غالب الظن الا ای باغبان این سرو بنشان و گر صاحب دلی آن سرو برکن جهان روشن به ماه و آفتاب است جهان ما به دیدار تو روشن تو بی زیور محلایی و بی رخت مزکایی و بی زینت مزین شبی خواهم که مهمان من آیی به کام دوستان و رغم دشمن گروهی عام را کز دل خبر نیست عجب دارند از آه سینه من چو آتش در سرای افتاده باشد عجب داری که دود آید ز روزن تو را خود هر که بیند دوست دارد گناهی نیست بر سعدی معین سعدی شیرازی