کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دلم تا عشقباز آمد در او جز غم نمی‌بینم

    دلی بی غم کجا جویم که در عالم نمی‌بینم

    دمی با همدمی خرم ز جانم بر نمی‌آید

    دمم با جان برآید چون که یک همدم نمی‌بینم

    مرا رازیست اندر دل به خون دیده پرورده

    ولیکن با که گویم راز چون محرم نمی‌بینم

    قناعت می‌کنم با درد چون درمان نمی‌یابم

    تحمل می‌کنم با زخم چون مرهم نمی‌بینم

    خوشا و خرما آن دل که هست از عشق بیگانه

    که من تا آشنا گشتم دل خرم نمی‌بینم

    نم چشم آبروی من ببرد از بس که می‌گریم

    چرا گریم کز آن حاصل برون از نم نمی‌بینم

    کنون دم درکش ای سعدی که کار از دست بیرون شد

    به امید دمی با دوست وان دم هم نمی‌بینم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha