کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    آن نه روی است که من وصف جمالش دانم

    این حدیث از دگری پرس که من حیرانم

    همه بینند نه این صنع که من می‌بینم

    همه خوانند نه این نقش که من می‌خوانم

    آن عجب نیست که سرگشته بود طالب دوست

    عجب این است که من واصل و سرگردانم

    سرو در باغ نشانند و تو را بر سر و چشم

    گر اجازت دهی ای سرو روان بنشانم

    عشق من بر گل رخسار تو امروزی نیست

    دیر سال است که من بلبل این بستانم

    به سرت کز سر پیمان محبت نروم

    گر بفرمایی رفتن به سر پیکانم

    باش تا جان برود در طلب جانانم

    که به کاری به از این بازنیاید جانم

    هر نصیحت که کنی بشنوم ای یار عزیز

    صبرم از دوست مفرمای که من نتوانم

    عجب از طبع هوسناک منت می‌آید

    من خود از مردم بی طبع عجب می‌مانم

    گفته بودی که بود در همه عالم سعدی

    من به خود هیچ نیم هر چه تو گویی آنم

    گر به تشریف قبولم بنوازی ملکم

    ور به تازانه قهرم بزنی شیطانم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha