کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    یاری به دست کن که به امید راحتش

    واجب کند که صبر کنی بر جراحتش

    ما را که ره دهد به سراپرده وصال

    ای باد صبحدم خبری ده ز ساحتش

    باران چون ستاره‌ام از دیدگان بریخت

    رویی که صبح خیره شود در صباحتش

    هر گه که گویم این دل ریشم درست شد

    بر وی پراکند نمکی از ملاحتش

    هرچ آن قبیحتر بکند یار دوست روی

    داند که چشم دوست نبیند قباحتش

    بیچاره‌ای که صورت رویت خیال بست

    بی دیدنت خیال مبند استراحتش

    با چشم نیم خواب تو خشم آیدم همی

    از چشم‌های نرگس و چندان وقاحتش

    رفتار شاهد و لب خندان و روی خوب

    چون آدمی طمع نکند در سماحتش

    سعدی که داد وصف همه نیکوان به داد

    عاجز بماند در تو زبان فصاحتش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha