کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چو بلبل سحری برگرفت نوبت بام

    ز توبه خانه تنهایی آمدم بر بام

    نگاه می‌کنم از پیش رایت خورشید

    که می‌برد به افق پرچم سپاه ظلام

    بیاض روز برآمد چو از دواج سیاه

    برهنه بازنشیند یکی سپیداندام

    دلم به عشق گرفتار و جان به مهر گرو

    درآمد از درم آن دلفریب جان آرام

    سرم هنوز چنان مست بوی آن نفس است

    که بوی عنبر و گل ره نمی‌برد به مشام

    دگر من از شب تاریک هیچ غم نخورم

    که هر شبی را روزی مقدر است انجام

    تمام فهم نکردم که ارغوان و گل است

    در آستینش یا دست و ساعد گلفام

    در آبگینه‌اش آبی که گر قیاس کنی

    ندانی آب کدام است و آبگینه کدام

    بیار ساقی دریای مشرق و مغرب

    که دیر مست شود هر که می خورد به دوام

    من آن نیم که حلال از حرام نشناسم

    شراب با تو حلال است و آب بی تو حرام

    به هیچ شهر نباشد چنین شکر که تویی

    که طوطیان چو سعدی درآوری به کلام

    رها نمی‌کند این نظم چون زره درهم

    که خصم تیغ تعنت برآورد ز نیام

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha