کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چو تو آمدی مرا بس که حدیث خویش گفتم

    چو تو ایستاده باشی ادب آن که من بیفتم

    تو اگر چنین لطیف از در بوستان درآیی

    گل سرخ شرم دارد که چرا همی‌شکفتم

    چو به منتها رسد گل برود قرار بلبل

    همه خلق را خبر شد غم دل که می‌نهفتم

    به امید آن که جایی قدمی نهاده باشی

    همه خاک‌های شیراز به دیدگان برفتم

    دو سه بامداد دیگر که نسیم گل برآید

    بتر از هزاردستان بکشد فراق جفتم

    نشنیده‌ای که فرهاد چگونه سنگ سفتی

    نه چو سنگ آستانت که به آب دیده سفتم

    نه عجب شب درازم که دو دیده باز باشد

    به خیالت ای ستمگر عجب است اگر بخفتم

    ز هزار خون سعدی بحلند بندگانت

    تو بگوی تا بریزند و بگو که من نگفتم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha