کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    من اندر خود نمی‌یابم که روی از دوست برتابم

    بدار ای دوست دست از من که طاقت رفت و پایابم

    تنم فرسود و عقلم رفت و عشقم همچنان باقی

    وگر جانم دریغ آید نه مشتاقم که کذابم

    بیار ای لعبت ساقی نگویم چند پیمانه

    که گر جیحون بپیمایی نخواهی یافت سیرابم

    مرا روی تو محراب است در شهر مسلمانان

    وگر جنگ مغول باشد نگردانی ز محرابم

    مرا از دنیی و عقبی همینم بود و دیگر نه

    که پیش از رفتن از دنیا دمی با دوست دریابم

    سر از بیچارگی گفتم نهم شوریده در عالم

    دگر ره پای می‌بندد وفای عهد اصحابم

    نگفتی بی‌وفا یارا که دلداری کنی ما را

    الا ار دست می‌گیری بیا کز سر گذشت آبم

    زمستان است و بی برگی بیا ای باد نوروزم

    بیابان است و تاریکی بیا ای قرص مهتابم

    حیات سعدی آن باشد که بر خاک درت میرد

    دری دیگر نمی‌دانم مکن محروم از این بابم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha