کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    خوش است درد که باشد امید درمانش

    دراز نیست بیابان که هست پایانش

    نه شرط عشق بود با کمان ابروی دوست

    که جان سپر نکنی پیش تیربارانش

    عدیم را که تمنای بوستان باشد

    ضرورت است تحمل ز بوستانبانش

    وصال جان جهان یافتن حرامش باد

    که التفات بود بر جهان و بر جانش

    ز کعبه روی نشاید به ناامیدی تافت

    کمینه آن که بمیریم در بیابانش

    اگر چه ناقص و نادانم این قدر دانم

    که آبگینه من نیست مرد سندانش

    ولیک با همه عیب احتمال یار عزیز

    کنند چون نکنند احتمال هجرانش

    گر آید از تو به رویم هزار تیر جفا

    جفاست گر مژه بر هم زنم ز پیکانش

    حریف را که غم جان خویشتن باشد

    هنوز لاف دروغ است عشق جانانش

    حکیم را که دل از دست رفت و پای از جای

    سر صلاح توقع مدار و سامانش

    گلی چو روی تو گر ممکن است در آفاق

    نه ممکن است چو سعدی هزاردستانش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha