کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    یار بیگانه نگیرد هر که دارد یار خویش

    ای که دستی چرب داری پیشتر دیوار خویش

    خدمتت را هر که فرمایی کمر بندد به طوع

    لیکن آن بهتر که فرمایی به خدمتگار خویش

    من هم اول روز گفتم جان فدای روی تو

    شرط مردی نیست برگردیدن از گفتار خویش

    درد عشق از هر که می‌پرسم جوابم می‌دهد

    از که می‌پرسی که من خود عاجزم در کار خویش

    صبر چون پروانه باید کردنت بر داغ عشق

    ای که صحبت با یکی داری نه در مقدار خویش

    یا چو دیدارم نمودی دل نبایستی شکست

    یا نبایستی نمود اول مرا دیدار خویش

    حد زیبایی ندارند این خداوندان حسن

    ای دریغا گر بخوردندی غم غمخوار خویش

    عقل را پنداشتم در عشق تدبیری بود

    من نخواهم کرد دیگر تکیه بر پندار خویش

    هر که خواهد در حق ما هر چه خواهد گو بگوی

    ما نمی‌داریم دست از دامن دلدار خویش

    روز رستاخیز کان جا کس نپردازد به کس

    من نپردازم به هیچ از گفت و گوی یار خویش

    سعدیا در کوی عشق از پارسایی دم مزن

    هر متاعی را خریداریست در بازار خویش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha