سعدی شیرازی
غزل های سعدی
غزل ۳۴۲: یار بیگانه نگیرد هر که دارد یار خویش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
یار بیگانه نگیرد هر که دارد یار خویش ای که دستی چرب داری پیشتر دیوار خویش خدمتت را هر که فرمایی کمر بندد به طوع لیکن آن بهتر که فرمایی به خدمتگار خویش من هم اول روز گفتم جان فدای روی تو شرط مردی نیست برگردیدن از گفتار خویش درد عشق از هر که می پرسم جوابم می دهد از که می پرسی که من خود عاجزم در کار خویش صبر چون پروانه باید کردنت بر داغ عشق ای که صحبت با یکی داری نه در مقدار خویش یا چو دیدارم نمودی دل نبایستی شکست یا نبایستی نمود اول مرا دیدار خویش حد زیبایی ندارند این خداوندان حسن ای دریغا گر بخوردندی غم غمخوار خویش عقل را پنداشتم در عشق تدبیری بود من نخواهم کرد دیگر تکیه بر پندار خویش هر که خواهد در حق ما هر چه خواهد گو بگوی ما نمی داریم دست از دامن دلدار خویش روز رستاخیز کان جا کس نپردازد به کس من نپردازم به هیچ از گفت و گوی یار خویش سعدیا در کوی عشق از پارسایی دم مزن هر متاعی را خریداریست در بازار خویش سعدی شیرازی