کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    جان من! جان من فدای تو باد

    هیچت از دوستان نیاید یاد

    می روی و التفات می‌نکنی

    سرو هرگز چنین نرفت آزاد

    آفرین خدای بر پدری

    که تو پرورد و مادری که تو زاد

    بخت نیکت به منتهای امید

    برساناد و چشم بد مرساد

    تا چه کرد آن که نقش روی تو بست

    که در فتنه بر جهان بگشاد

    من بگیرم عنان شه روزی

    گویم از دست خوبرویان داد

    تو بدین چشم مست و پیشانی

    دل ما بازپس نخواهی داد

    عقل با عشق بر نمی‌آید

    جور مزدور می‌برد استاد

    آن که هرگز بر آستانه عشق

    پای ننهاده بود سر بنهاد

    روی در خاک رفت و سر نه عجب

    که رود هم در این هوس بر باد

    مرغ وحشی که می‌رمید از قید

    با همه زیرکی به دام افتاد

    همه از دست غیر ناله کنند

    سعدی از دست خویشتن فریاد

    روی گفتم که در جهان بنهم

    گردم از قید بندگی آزاد

    که نه بیرون پارس منزل هست

    شام و رومست و بصره و بغداد

    دست از دامنم نمی‌دارد

    خاک شیراز و آب رکن آباد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha