کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بلبلی بی‌دل نوایی می‌زند

    بادپیمایی هوایی می‌زند

    کس نمی‌بینم ز بیرون سرای

    و اندرونم مرحبایی می‌زند

    آتشی دارم که می‌سوزد وجود

    چون بر او باد صبایی می‌زند

    گر چه دریا را نمی‌بیند کنار

    غرقه حالی دست و پایی می‌زند

    فتنه‌ای بر بام باشد تا یکی

    سر به دیوار سرایی می‌زند

    آشنایان را جراحت مرهمست

    زان که شمشیر آشنایی می‌زند

    حیف باشد دست او در خون من

    پادشاهی با گدایی می‌زند

    بنده‌ام گر بی گناهی می‌کشد

    راضیم گر بی خطایی می‌زند

    شکر نعمت می‌کنم گر خلعتی

    می‌فرستد یا قفایی می‌زند

    ناپسندیده‌ست پیش اهل رای

    هر که بعد از عشق رایی می‌زند

    محتسب گو چنگ میخواران بسوز

    مطرب ما خوش به تایی می‌زند

    دود از آتش می‌رود خون از قتیل

    سعدی این دم هم ز جایی می‌زند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha