کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    یا رب شب دوشین چه مبارک سحری بود

    کاو را به سر کشته هجران گذری بود

    آن دوست که ما را به ارادت نظری هست

    با او مگر او را به عنایت نظری بود

    من بعد حکایت نکنم تلخی هجران

    کان میوه که از صبر برآمد شکری بود

    رویی نتوان گفت که حسنش به چه ماند

    گویی که در آن نیم شب از روز دری بود

    گویم قمری بود کس از من نپسندد

    باغی که به هر شاخ درختش قمری بود

    آن دم که خبر بودم از او تا تو نگویی

    کز خویشتن و هر که جهانم خبری بود

    در عالم وصفش به جهانی برسیدم

    کاندر نظرم هر دو جهان مختصری بود

    من بودم و او نی قلم اندر سر من کش

    با او نتوان گفت وجود دگری بود

    با غمزه خوبان که چو شمشیر کشیده‌ست

    در صبر بدیدم که نه محکم سپری بود

    سعدی نتوانی که دگر دیده بدوزی

    کان دل بربودند که صبرش قدری بود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha