به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

سعدی شیرازی

سعدی شیرازیغزل های سعدیغزل ۲۳۴: آفتاب از کوه سر بر می‌زند

2350عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

آفتاب از کوه سر بر می‌زند

ماهروی انگشت بر در می‌زند

آن کمان ابرو که تیر غمزه‌اش

هر زمانی صید دیگر می‌زند

دست و ساعد می‌کشد درویش را

تا نپنداری که خنجر می‌زند

یاسمین بویی که سرو قامتش

طعنه بر بالای عرعر می‌زند

روی و چشمی دارم اندر مهر او

کاین گهر می‌ریزد آن زر می‌زند

عشق را پیشانیی باید چو میخ

تا حبیبش سنگ بر سر می‌زند

انگبین رویان نترسند از مگس

نوش می‌گیرند و نشتر می‌زند

در به روی دوست بستن شرط نیست

ور ببندی سر به در بر می‌زند

سعدیا دیگر قلم پولاد دار

کاین سخن آتش به نی در می‌زند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1غزل ۲۳۳: روندگان مقیم از بلا نپرهیزند 2غزل ۲۳۴: آفتاب از کوه سر بر می‌زند 3غزل ۲۳۵: بلبلی بی‌دل نوایی می‌زند 4غزل ۲۳۶: توانگران که به جنب سرای درویشند 5غزل ۲۳۷: یار باید که هر چه یار کند 6غزل ۲۳۸: بخرام بالله تا صبا بیخ صنوبر برکند 7غزل ۲۳۹: کسی که روی تو بیند نگه به کس نکند 8غزل ۲۴۰: چه کند بنده که بر جور تحمل نکند 9غزل ۲۴۱: میل بین کان سروبالا می‌کند 10غزل ۲۴۲: سرو بلند بین که چه رفتار می‌کند 11غزل ۲۴۳: زلف او بر رخ چو جولان می‌کند 12غزل ۲۴۴: یار با ما بی‌وفایی می‌کند 13غزل ۲۴۵: هر که بی او زندگانی می‌کند 14غزل ۲۴۶: دلبرا پیش وجودت همه خوبان عدمند 15غزل ۲۴۷: با دوست باش گر همه آفاق دشمنند 16غزل ۲۴۸: شوخی مکن ای یار که صاحب نظرانند 17غزل ۲۴۹: این جا شکری هست که چندین مگسانند 18غزل ۲۵۰: خوبرویان جفاپیشه وفا نیز کنند 19غزل ۲۵۱: اگر تو برشکنی دوستان سلام کنند 20غزل ۲۵۲: نشاید که خوبان به صحرا روند 21غزل ۲۵۳: به بوی آن که شبی در حرم بیاسایند 22غزل ۲۵۴: اخترانی که به شب در نظر ما آیند 23غزل ۲۵۵: تو را سماع نباشد که سوز عشق نبود 24غزل ۲۵۶: نفسی وقت بهارم هوس صحرا بود 25غزل ۲۵۷: از دست دوست هر چه ستانی شکر بود 26غزل ۲۵۸: مرا راحت از زندگی دوش بود 27غزل ۲۵۹: ناچار هر که صاحب روی نکو بود 28غزل ۲۶۰: من چه در پای تو ریزم که خورای تو بود 29غزل ۲۶۱: یا رب شب دوشین چه مبارک سحری بود 30غزل ۲۶۲: عیبی نباشد از تو که بر ما جفا رود 31غزل ۲۶۳: گفتمش سیر ببینم مگر از دل برود 32غزل ۲۶۴: هر که مجموع نباشد به تماشا نرود 33غزل ۲۶۵: هر که را باغچه‌ای هست به بستان نرود 34غزل ۲۶۶: در من این عیب قدیمست و به در می‌نرود 35غزل ۲۶۷: سروبالایی به صحرا می‌رود 36غزل ۲۶۸: ای ساربان آهسته رو کآرام جانم می‌رود 37غزل ۲۶۹: آن که مرا آرزوست دیر میسر شود 38غزل ۲۷۰: هر لحظه در برم دل از اندیشه خون شود 39غزل ۲۷۱: بخت این کند که رای تو با ما یکی شود 40غزل ۲۷۲: آن که نقشی دیگرش جایی مصور می‌شود 41غزل ۲۷۳: هفته‌ای می‌رود از عمر و به ده روز کش ...42غزل ۲۷۴: چه سروست آن که بالا می‌نماید 43غزل ۲۷۵: نگفتم روزه بسیاری نپاید 44غزل ۲۷۶: به حسن دلبر من هیچ در نمی‌باید 45غزل ۲۷۷: بخت بازآید از آن در که یکی چون درآید 46غزل ۲۷۸: سروی چو تو می‌باید تا باغ بیاراید 47غزل ۲۷۹: فراق را دلی از سنگ سختتر باید 48غزل ۲۸۰: مرو به خواب که خوابت ز چشم برباید 49غزل ۲۸۱: امیدوار چنانم که کار بسته برآید 50غزل ۲۸۲: مرا چو آرزوی روی آن نگار آید 51غزل ۲۸۳: سرمست اگر درآیی عالم به هم برآید 52غزل ۲۸۴: به کوی لاله رخان هر که عشقباز آید 53غزل ۲۸۵: کاروانی شکر از مصر به شیراز آید 54غزل ۲۸۶: اگر آن عهدشکن با سر میثاق آید 55غزل ۲۸۷: نه چندان آرزومندم که وصفش در بیان آی ...56غزل ۲۸۸: که برگذشت که بوی عبیر می‌آید 57غزل ۲۸۹: آن نه عشقست که از دل به دهان می‌آید 58غزل ۲۹۰: تو را سریست که با ما فرو نمی‌آید 59غزل ۲۹۱: آنک از جنت فردوس یکی می‌آید 60غزل ۲۹۲: شیرین دهان آن بت عیار بنگرید 61غزل ۲۹۳: آفتابست آن پری رخ یا ملایک یا بشر 62غزل ۲۹۴: آمد گه آن که بوی گلزار 63غزل ۲۹۵: خفتن عاشق یکیست بر سر دیبا و خار 64غزل ۲۹۶: دولت جان پرورست صحبت آموزگار 65غزل ۲۹۷: زنده کدامست بر هوشیار 66غزل ۲۹۸: شرطست جفا کشیدن از یار 67غزل ۲۹۹: ای صبر پای دار که پیمان شکست یار 68غزل ۳۰۰: یار آن بود که صبر کند بر جفای یار 69غزل ۳۰۱: هر شب اندیشه دیگر کنم و رای دگر 70غزل ۳۰۲: به فلک می‌رسد از روی چو خورشید تو نو ...71غزل ۳۰۳: پروانه نمی‌شکیبد از دور 72غزل ۳۰۴: آن کیست که می‌رود به نخجیر 73غزل ۳۰۵: از همه باشد به حقیقت گزیر 74غزل ۳۰۶: ای پسر دلربا وی قمر دلپذیر 75غزل ۳۰۷: دل برگرفتی از برم ای دوست دست گیر 76غزل ۳۰۸: فتنه‌ام بر زلف و بالای تو ای بدر منی ...77غزل ۳۰۹: ما در این شهر غریبیم و در این ملک فق ...78غزل ۳۱۰: ای به خلق از جهانیان ممتاز 79غزل ۳۱۱: متقلب درون جامه ناز 80غزل ۳۱۲: بزرگ دولت آن کز درش تو آیی باز 81غزل ۳۱۳: برآمد باد صبح و بوی نوروز 82غزل ۳۱۴: مبارکتر شب و خرمترین روز 83غزل ۳۱۵: پیوند روح می‌کند این باد مشک بیز 84غزل ۳۱۶: ساقی سیمتن چه خسبی خیز 85غزل ۳۱۷: بوی بهار آمد بنال ای بلبل شیرین نفس 86غزل ۳۱۸: امشب مگر به وقت نمی‌خواند این خروس 87غزل ۳۱۹: هر که بی دوست می‌برد خوابش 88غزل ۳۲۰: یاری به دست کن که به امید راحتش 89غزل ۳۲۱: آن که هلاک من همی‌خواهد و من سلامتش 90غزل ۳۲۲: خجلست سرو بستان بر قامت بلندش 91غزل ۳۲۳: هر که نازک بود تن یارش 92غزل ۳۲۴: هر که نامهربان بود یارش 93غزل ۳۲۵: کس ندیدست به شیرینی و لطف و نازش 94غزل ۳۲۶: دست به جان نمی‌رسد تا به تو برفشانمش 95غزل ۳۲۷: چون برآمد ماه روی از مطلع پیراهنش 96غزل ۳۲۸: رها نمی‌کند ایام در کنار منش 97غزل ۳۲۹: خوشست درد که باشد امید درمانش 98غزل ۳۳۰: زینهار از دهان خندانش 99غزل ۳۳۱: هر که هست التفات بر جانش 100غزل ۳۳۲: هر که سودای تو دارد چه غم از هر که ج ...101غزل ۳۳۳: خطا کردی به قول دشمنان گوش 102غزل ۳۳۴: قیامت باشد آن قامت در آغوش 103غزل ۳۳۵: یکی را دست حسرت بر بناگوش 104غزل ۳۳۶: رفتی و نمی‌شوی فراموش 105غزل ۳۳۷: گر یکی از عشق برآرد خروش 106غزل ۳۳۸: دلی که دید که غایب شدست از این درویش 107غزل ۳۳۹: گردن افراشته‌ام بر فلک از طالع خویش 108غزل ۳۴۰: هر کسی را هوسی در سر و کاری در پیش 109غزل ۳۴۱: گرم قبول کنی ور برانی از بر خویش 110غزل ۳۴۲: یار بیگانه نگیرد هر که دارد یار خویش 111غزل ۳۴۳: نخواند بر گل رویت چه جای بلبل باغ 112غزل ۳۴۴: ساقی بده آن شراب گلرنگ 113غزل ۳۴۵: گرم بازآمدی محبوب سیم اندام سنگین دل 114غزل ۳۴۶: مرا رسد که برآرم هزار ناله چو بلبل 115غزل ۳۴۷: جزای آن که نگفتیم شکر روز وصال 116غزل ۳۴۸: چشم خدا بر تو ای بدیع شمایل 117غزل ۳۴۹: بی‌دل گمان مبر که نصیحت کند قبول 118غزل ۳۵۰: من ایستاده‌ام اینک به خدمتت مشغول 119غزل ۳۵۱: نشسته بودم و خاطر به خویشتن مشغول 120غزل ۳۵۲: جانان هزاران آفرین بر جانت از سر تا ...121غزل ۳۵۳: رفیق مهربان و یار همدم 122غزل ۳۵۴: وقت‌ها یک دم برآسودی تنم 123غزل ۳۵۵: انتبه قبل السحر یا ذالمنام 124غزل ۳۵۶: چو بلبل سحری برگرفت نوبت بام 125غزل ۳۵۷: حکایت از لب شیرین دهان سیم اندام 126غزل ۳۵۸: زهی سعادت من کم تو آمدی به سلام 127غزل ۳۵۹: ساقیا می ده که مرغ صبح بام 128غزل ۳۶۰: شمع بخواهد نشست بازنشین ای غلام 129غزل ۳۶۱: ماه چنین کس ندید خوش سخن و کش خرام 130غزل ۳۶۲: مرا دو دیده به راه و دو گوش بر پیغام 131غزل ۳۶۳: روزگاریست که سودازده روی توام 132غزل ۳۶۴: من اندر خود نمی‌یابم که روی از دوست ...133غزل ۳۶۵: به خاک پای عزیزت که عهد نشکستم 134غزل ۳۶۶: گو خلق بدانند که من عاشق و مستم 135غزل ۳۶۷: من خود ای ساقی از این شوق که دارم مس ...136غزل ۳۶۸: دل پیش تو و دیده به جای دگرستم 137غزل ۳۶۹: چو تو آمدی مرا بس که حدیث خویش گفتم 138غزل ۳۷۰: من همان روز که آن خال بدیدم گفتم 139غزل ۳۷۱: من از آن روز که دربند توام آزادم 140غزل ۳۷۲: عشقبازی نه من آخر به جهان آوردم 141غزل ۳۷۳: هزار عهد کردم که گرد عشق نگردم 142غزل ۳۷۴: از در درآمدی و من از خود به درشدم 143غزل ۳۷۵: چنان در قید مهرت پای بندم 144غزل ۳۷۶: خرامان از درم بازآ کت از جان آرزومند ...145غزل ۳۷۷: شکست عهد مودت نگار دلبندم 146غزل ۳۷۸: من با تو نه مرد پنجه بودم 147غزل ۳۷۹: آمدی وه که چه مشتاق و پریشان بودم 148غزل ۳۸۰: عهد بشکستی و من بر سر پیمان بودم 149غزل ۳۸۱: دو هفته می‌گذرد کان مه دوهفته ندیدم 150غزل ۳۸۲: من چون تو به دلبری ندیدم 151غزل ۳۸۳: می‌روم وز سر حسرت به قفا می‌نگرم 152غزل ۳۸۴: نرفت تا تو برفتی خیالت از نظرم 153غزل ۳۸۵: یک امشبی که در آغوش شاهد شکرم 154غزل ۳۸۶: شب دراز به امید صبح بیدارم 155غزل ۳۸۷: من آن نیم که دل از مهر دوست بردارم 156غزل ۳۸۸: منم این بی تو که پروای تماشا دارم 157غزل ۳۸۹: باز از شراب دوشین در سر خمار دارم 158غزل ۳۹۰: نه دسترسی به یار دارم 159غزل ۳۹۱: من اگر نظر حرامست بسی گناه دارم 160غزل ۳۹۲: من دوست می‌دارم جفا کز دست جانان می‌ ...161غزل ۳۹۳: گر به رخسار چو ماهت صنما می‌نگرم 162غزل ۳۹۴: به خدا اگر بمیرم که دل از تو برنگیرم 163غزل ۳۹۵: گر من ز محبتت بمیرم 164غزل ۳۹۶: من این طمع نکنم کز تو کام برگیرم 165غزل ۳۹۷: از تو با مصلحت خویش نمی‌پردازم 166غزل ۳۹۸: نظر از مدعیان بر تو نمی‌اندازم 167غزل ۳۹۹: خنک آن روز که در پای تو جان اندازم 168غزل ۴۰۰: وه که در عشق چنان می‌سوزم 169غزل ۴۰۱: یک روز به شیدایی در زلف تو آویزم 170غزل ۴۰۲: من بی‌مایه که باشم که خریدار تو باشم 171غزل ۴۰۳: در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم 172غزل ۴۰۴: غم زمانه خورم یا فراق یار کشم 173غزل ۴۰۵: هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم 174غزل ۴۰۶: بار فراق دوستان بس که نشست بر دلم 175غزل ۴۰۷: تا تو به خاطر منی کس نگذشت بر دلم 176غزل ۴۰۸: امروز مبارکست فالم 177غزل ۴۰۹: تا خبر دارم از او بی‌خبر از خویشتنم 178غزل ۴۱۰: چشم که بر تو می‌کنم چشم حسود می‌کنم 179غزل ۴۱۱: گر تیغ برکشد که محبان همی‌زنم 180غزل ۴۱۲: آن دوست که من دارم وان یار که من دان ...181غزل ۴۱۳: آن نه رویست که من وصف جمالش دانم 182غزل ۴۱۴: اگر دستم رسد روزی که انصاف از تو بست ...183غزل ۴۱۵: ای مرهم ریش و مونس جانم 184غزل ۴۱۶: بس که در منظر تو حیرانم 185غزل ۴۱۷: سخن عشق تو بی آن که برآید به زبانم 186غزل ۴۱۸: گر دست دهد هزار جانم 187غزل ۴۱۹: مرا تا نقره باشد می‌فشانم 188غزل ۴۲۰: ما همه چشمیم و تو نور ای صنم 189غزل ۴۲۱: چون من به نفس خویشتن این کار می‌کنم 190غزل ۴۲۲: آن کس که از او صبر محالست و سکونم 191غزل ۴۲۳: ز دستم بر نمی‌خیزد که یک دم بی تو بن ...192غزل ۴۲۴: من از تو صبر ندارم که بی تو بنشینم 193غزل ۴۲۵: منم یا رب در این دولت که روی یار می‌ ...194غزل ۴۲۶: دلم تا عشقباز آمد در او جز غم نمی‌بی ...195غزل ۴۲۷: من از این جا به ملامت نروم 196غزل ۴۲۸: نه از چینم حکایت کن نه از روم 197غزل ۴۲۹: تو مپندار کز این در به ملامت بروم 198غزل ۴۳۰: به تو مشغول و با تو همراهم 199غزل ۴۳۱: امشب آن نیست که در خواب رود چشم ندیم 200غزل ۴۳۲: ما دگر کس نگرفتیم به جای تو ندیم 201غزل ۴۳۳: ما به روی دوستان از بوستان آسوده‌ایم 202غزل ۴۳۴: ما در خلوت به روی خلق ببستیم 203غزل ۴۳۵: ای سروبالای سهی کز صورت حال آگهی 204غزل ۴۳۶: عمرها در پی مقصود به جان گردیدیم 205غزل ۴۳۷: بگذار تا مقابل روی تو بگذریم 206غزل ۴۳۸: ما دل دوستان به جان بخریم 207غزل ۴۳۹: ما گدایان خیل سلطانیم 208غزل ۴۴۰: کاش کان دلبر عیار که من کشته اویم 209غزل ۴۴۱: عهد کردیم که بی دوست به صحرا نرویم 210غزل ۴۴۲: گر غصه روزگار گویم 211غزل ۴۴۳: بکن چندان که خواهی جور بر من 212غزل ۴۴۴: یا رب آن رویست یا برگ سمن 213غزل ۴۴۵: در وصف نیاید که چه شیرین دهنست آن 214غزل ۴۴۶: ای کودک خوبروی حیران 215غزل ۴۴۷: برخیز که می‌رود زمستان 216غزل ۴۴۸: خوشا و خرما وقت حبیبان 217غزل ۴۴۹: چه خوشست بوی عشق از نفس نیازمندان 218غزل ۴۵۰: بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران 219غزل ۴۵۱: دو چشم مست میگونت ببرد آرام هشیاران 220غزل ۴۵۲: فراق دوستانش باد و یاران 221غزل ۴۵۳: سخت به ذوق می‌دهد باد ز بوستان نشان 222غزل ۴۵۴: دیگر به کجا می‌رود این سرو خرامان 223غزل ۴۵۵: خفته خبر ندارد سر بر کنار جانان 224غزل ۴۵۶: ما نتوانیم و عشق پنجه درانداختن 225غزل ۴۵۷: چند بشاید به صبر دیده فرودوختن 226غزل ۴۵۸: گر متصور شدی با تو درآمیختن 227غزل ۴۵۹: نبایستی هم اول مهر بستن 228غزل ۴۶۰: خلاف دوستی کردن به ترک دوستان گفتن 229غزل ۴۶۱: سهل باشد به ترک جان گفتن 230غزل ۴۶۲: طوطی نگوید از تو دلاویزتر سخن 231غزل ۴۶۳: چه خوش بود دو دلارام دست در گردن 232غزل ۴۶۴: دست با سرو روان چون نرسد در گردن 233غزل ۴۶۵: میان باغ حرامست بی تو گردیدن 234غزل ۴۶۶: تا کی ای جان اثر وصل تو نتوان دیدن 235غزل ۴۶۷: آخر نگهی به سوی ما کن 236غزل ۴۶۸: چشم اگر با دوست داری گوش با دشمن مکن 237غزل ۴۶۹: گواهی امینست بر درد من 238غزل ۴۷۰: ای روی تو راحت دل من 239غزل ۴۷۱: وه که جدا نمی‌شود نقش تو از خیال من 240غزل ۴۷۲: ای به دیدار تو روشن چشم عالم بین من 241غزل ۴۷۳: دی به چمن برگذشت سرو سخنگوی من 242غزل ۴۷۴: نشان بخت بلندست و طالع میمون 243غزل ۴۷۵: بهست آن یا زنخ یا سیب سیمین 244غزل ۴۷۶: صبحم از مشرق برآمد باد نوروز از یمین 245غزل ۴۷۷: چه روی و موی و بناگوش و خط و خالست ا ...246غزل ۴۷۸: ای چشم تو دلفریب و جادو 247غزل ۴۷۹: من از دست کمانداران ابرو 248غزل ۴۸۰: گفتم به عقل پای برآرم ز بند او 249غزل ۴۸۱: صید بیابان عشق چون بخورد تیر او 250غزل ۴۸۲: هر که به خویشتن رود ره نبرد به سوی ا ...251غزل ۴۸۳: راستی گویم به سروی ماند این بالای تو 252غزل ۴۸۴: بیا که در غم عشقت مشوشم بی تو 253غزل ۴۸۵: ای طراوت برده از فردوس اعلا روی تو 254غزل ۴۸۶: آن سرو ناز بین که چه خوش می‌رود به ر ...255غزل ۴۸۷: پنجه با ساعد سیمین که نیندازی به 256غزل ۴۸۸: ای که شمشیر جفا بر سر ما آخته‌ای 257غزل ۴۸۹: ای رخ چون آینه افروخته 258غزل ۴۹۰: ای که ز دیده غایبی در دل ما نشسته‌ای 259غزل ۴۹۱: حناست آن که ناخن دلبند رشته‌ای 260غزل ۴۹۲: ای باغ حسن چون تو نهالی نیافته 261غزل ۴۹۳: سرمست بتی لطیف ساده 262غزل ۴۹۴: ای یار جفاکرده پیوندبریده 263غزل ۴۹۵: می‌برزند ز مشرق شمع فلک زبانه 264غزل ۴۹۶: ای صورتت ز گوهر معنی خزینه‌ای 265غزل ۴۹۷: خلاف سرو را روزی خرامان سوی بستان آی 266غزل ۴۹۸: قیمت گل برود چون تو به گلزار آیی 267غزل ۴۹۹: خرم آن روز که چون گل به چمن بازآیی 268غزل ۵۰۰: تا کیم انتظار فرمایی 269غزل ۵۰۱: تو از هر در که بازآیی بدین خوبی و زی ...270غزل ۵۰۲: تو با این لطف طبع و دلربایی 271غزل ۵۰۳: تو پری زاده ندانم ز کجا می‌آیی 272غزل ۵۰۴: چه رویست آن که دیدارش ببرد از من شکی ...273غزل ۵۰۵: خبرت خرابتر کرد جراحت جدایی 274غزل ۵۰۶: دریچه‌ای ز بهشتش به روی بگشایی 275غزل ۵۰۷: گرم راحت رسانی ور گزایی 276غزل ۵۰۸: مشتاق توام با همه جوری و جفایی 277غزل ۵۰۹: من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفا ...278غزل ۵۱۰: نه من تنها گرفتارم به دام زلف زیبایی 279غزل ۵۱۱: هر کس به تماشایی رفتند به صحرایی 280غزل ۵۱۲: همه چشمیم تا برون آیی 281غزل ۵۱۳: ای ولوله عشق تو بر هر سر کویی 282غزل ۵۱۴: ای خسته دلم در خم چوگان تو گویی 283غزل ۵۱۵: چه جرم رفت که با ما سخن نمی‌گویی 284غزل ۵۱۶: کدام کس به تو ماند که گویمت که چنویی 285غزل ۵۱۷: ای حسن خط از دفتر اخلاق تو بابی 286غزل ۵۱۸: تو خون خلق بریزی و روی درتابی 287غزل ۵۱۹: سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی 288غزل ۵۲۰: که دست تشنه می‌گیرد به آبی 289غزل ۵۲۱: سل المصانع رکبا تهیم فی الفلوات 290غزل ۵۲۲: تو هیچ عهد نبستی که عاقبت نشکستی 291غزل ۵۲۳: همه عمر برندارم سر از این خمار مستی 292غزل ۵۲۴: یارا قدحی پر کن از آن داروی مستی 293غزل ۵۲۵: اگر مانند رخسارت گلی در بوستانستی 294غزل ۵۲۶: تعالی الله چه رویست آن که گویی آفتاب ...295غزل ۵۲۷: ای باد که بر خاک در دوست گذشتی 296غزل ۵۲۸: یاد می‌داری که با من جنگ در سر داشتی 297غزل ۵۲۹: سست پیمانا به یک ره دل ز ما برداشتی 298غزل ۵۳۰: ندیدمت که بکردی وفا بدان چه بگفتی 299غزل ۵۳۱: ای از بهشت جزوی و از رحمت آیتی 300غزل ۵۳۲: چون خراباتی نباشد زاهدی 301غزل ۵۳۳: ای باد بامدادی خوش می‌روی به شادی 302غزل ۵۳۴: دیدی که وفا به جا نیاوردی 303غزل ۵۳۵: مپرس از من که هیچم یاد کردی 304غزل ۵۳۶: مکن سرگشته آن دل را که دست آموز غم ک ...305غزل ۵۳۷: چه باز در دلت آمد که مهر برکندی 306غزل ۵۳۸: گفتم آهن دلی کنم چندی 307غزل ۵۳۹: نگارا وقت آن آمد که دل با مهر پیوندی 308غزل ۵۴۰: خلاف شرط محبت چه مصلحت دیدی 309غزل ۵۴۱: مگر دگر سخن دشمنان نیوشیدی 310غزل ۵۴۲: آخر نگاهی بازکن وقتی که بر ما بگذری 311غزل ۵۴۳: ای برق اگر به گوشه آن بام بگذری 312غزل ۵۴۴: ای که بر دوستان همی‌گذری 313غزل ۵۴۵: بخت آیینه ندارم که در او می‌نگری 314غزل ۵۴۶: جور بر من می‌پسندد دلبری 315غزل ۵۴۷: خانه صاحب نظران می‌بری 316غزل ۵۴۸: دانی چه گفت مرا آن بلبل سحری 317غزل ۵۴۹: دانمت آستین چرا پیش جمال می‌بری 318غزل ۵۵۰: دیدم امروز بر زمین قمری 319غزل ۵۵۱: رفتی و همچنان به خیال من اندری 320غزل ۵۵۲: روی گشاده ای صنم طاقت خلق می‌بری 321غزل ۵۵۳: سرو بستانی تو یا مه یا پری 322غزل ۵۵۴: کس درنیامدست بدین خوبی از دری 323غزل ۵۵۵: گر برود به هر قدم در ره دیدنت سری 324غزل ۵۵۶: گر کنم در سر وفات سری 325غزل ۵۵۷: هرگز این صورت کند صورتگری 326غزل ۵۵۸: هر نوبتم که در نظر ای ماه بگذری 327غزل ۵۵۹: چونست حال بستان ای باد نوبهاری 328غزل ۵۶۰: خبر از عیش ندارد که ندارد یاری 329غزل ۵۶۱: خوش بود یاری و یاری بر کنار سبزه زار ...330غزل ۵۶۲: دو چشم مست تو برداشت رسم هشیاری 331غزل ۵۶۳: عمری به بوی یاری کردیم انتظاری 332غزل ۵۶۴: مرا دلیست گرفتار عشق دلداری 333غزل ۵۶۵: من از تو روی نپیچم گرم بیازاری 334غزل ۵۶۶: نه تو گفتی که به جای آرم و گفتم که ن ...335غزل ۵۶۷: اگر به تحفه جانان هزار جان آری 336غزل ۵۶۸: کس از این نمک ندارد که تو ای غلام دا ...337غزل ۵۶۹: حدیث یا شکرست آن که در دهان داری 338غزل ۵۷۰: هرگز نبود سرو به بالا که تو داری 339غزل ۵۷۱: تو اگر به حسن دعوی بکنی گواه داری 340غزل ۵۷۲: این چه رفتارست کارامیدن از من می‌بری 341غزل ۵۷۳: تو در کمند نیفتاده‌ای و معذوری 342غزل ۵۷۴: ما بی تو به دل برنزدیم آب صبوری 343غزل ۵۷۵: هر سلطنت که خواهی می‌کن که دلپذیری 344غزل ۵۷۶: اگر گلاله مشکین ز رخ براندازی 345غزل ۵۷۷: امیدوارم اگر صد رهم بیندازی 346غزل ۵۷۸: تو خود به صحبت امثال ما نپردازی 347غزل ۵۷۹: تا کی ای آتش سودا به سرم برخیزی 348غزل ۵۸۰: گر درون سوخته‌ای با تو برآرد نفسی 349غزل ۵۸۱: همی‌زنم نفس سرد بر امید کسی 350غزل ۵۸۲: یار گرفته‌ام بسی چون تو ندیده‌ام کسی 351غزل ۵۸۳: ما سپر انداختیم گر تو کمان می‌کشی 352غزل ۵۸۴: هرگز آن دل بنمیرد که تو جانش باشی 353غزل ۵۸۵: اگر تو پرده بر این زلف و رخ نمی‌پوشی 354غزل ۵۸۶: به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان ب ...355غزل ۵۸۷: به قلم راست نیاید صفت مشتاقی 356غزل ۵۸۸: عمرم به آخر آمد عشقم هنوز باقی 357غزل ۵۸۹: دل دیوانگیم هست و سر ناباکی 358غزل ۵۹۰: عشق جانان در جهان هرگز نبودی کاشکی 359غزل ۵۹۱: سخت زیبا می‌روی یک بارگی 360غزل ۵۹۲: روی بپوش ای قمر خانگی 361غزل ۵۹۳: بسم از هوا گرفتن که پری نماند و بالی 362غزل ۵۹۴: ترحم ذلتی یا ذا المعالی 363غزل ۵۹۵: هرگز حسد نبردم بر منصبی و مالی 364غزل ۵۹۶: مرا تو جان عزیزی و یار محترمی 365غزل ۵۹۷: بسیار سفر باید تا پخته شود خامی 366غزل ۵۹۸: تو کدامی و چه نامی که چنین خوب خرامی 367غزل ۵۹۹: چون تنگ نباشد دل مسکین حمامی 368غزل ۶۰۰: صاحب نظر نباشد دربند نیک نامی 369غزل ۶۰۱: ای دریغا گر شبی در بر خرابت دیدمی 370غزل ۶۰۲: آسوده خاطرم که تو در خاطر منی 371غزل ۶۰۳: اگر تو میل محبت کنی و گر نکنی 372غزل ۶۰۴: زنده بی دوست خفته در وطنی 373غزل ۶۰۵: سروقدی میان انجمنی 374غزل ۶۰۶: کس نگذشت در دلم تا تو به خاطر منی 375غزل ۶۰۷: من چرا دل به تو دادم که دلم می‌شکنی 376غزل ۶۰۸: ای سرو حدیقه معانی 377غزل ۶۰۹: بر آنم گر تو بازآیی که در پایت کنم ج ...378غزل ۶۱۰: بنده‌ام گر به لطف می‌خوانی 379غزل ۶۱۱: بهار آمد که هر ساعت رود خاطر به بستا ...380غزل ۶۱۲: جمعی که تو در میان ایشانی 381غزل ۶۱۳: ذوقی چنان ندارد بی دوست زندگانی 382غزل ۶۱۴: کبر یک سو نه اگر شاهد درویشانی 383غزل ۶۱۵: ندانمت به حقیقت که در جهان به که مان ...384غزل ۶۱۶: نگویم آب و گلست آن وجود روحانی 385غزل ۶۱۷: نه طریق دوستانست و نه شرط مهربانی 386غزل ۶۱۸: همه کس را تن و اندام و جمالست و جوان ...387غزل ۶۱۹: چرا به سرکشی از من عنان بگردانی 388غزل ۶۲۰: فرخ صباح آن که تو بر وی نظر کنی 389غزل ۶۲۱: سرو ایستاده به چو تو رفتار می‌کنی 390غزل ۶۲۲: چشم رضا و مرحمت بر همه باز می‌کنی 391غزل ۶۲۳: دیدار می‌نمایی و پرهیز می‌کنی 392غزل ۶۲۴: روزی به زنخدانت گفتم به سیمینی 393غزل ۶۲۵: شبست و شاهد و شمع و شراب و شیرینی 394غزل ۶۲۶: امروز چنانی ای پری روی 395غزل ۶۲۷: خواهم اندر پایش افتادن چو گوی 396غزل ۶۲۸: تا کی روم از عشق تو شوریده به هر سوی 397غزل ۶۲۹: گلست آن یاسمن یا ماه یا روی 398غزل ۶۳۰: مرحبا ای نسیم عنبربوی 399غزل ۶۳۱: وقت آن آمد که خوش باشد کنار سبزه جوی 400غزل ۶۳۲: سرو سیمینا به صحرا می‌روی 401غزل ۶۳۳: ای باد صبحدم خبر دلستان بگوی 402غزل ۶۳۴: ای که به حسن قامتت سرو ندیده‌ام سهی 403غزل ۶۳۵: اگرم حیات بخشی و گرم هلاک خواهی 404غزل ۶۳۶: نشنیده‌ام که ماهی بر سر نهد کلاهی 405غزل ۶۳۷: ندانم از من خسته جگر چه می‌خواهی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ