کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    مرا راحت از زندگی دوش بود

    که آن ماهرویم در آغوش بود

    چنان مست دیدار و حیران عشق

    که دنیا و دینم فراموش بود

    نگویم می لعل شیرین گوار

    که زهر از کف دست او نوش بود

    ندانستم از غایت لطف و حسن

    که سیم و سمن یا بر و دوش بود

    به دیدار و گفتار جان پرورش

    سراپای من دیده و گوش بود

    نمی‌دانم این شب که چون روز شد

    کسی باز داند که با هوش بود

    مؤذن غلط کرد بانگ نماز

    مگر همچو من مست و مدهوش بود

    بگفتیم و دشمن بدانست و دوست

    نماند آن تحمل که سرپوش بود

    به خوابش مگر دیده‌ای سعدیا

    زبان در کش امروز کآن دوش بود

    مبادا که گنجی ببیند فقیر

    که نتواند از حرص خاموش بود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha