سعدی شیرازی
غزل های سعدی
غزل ۲۳۴: آفتاب از کوه سر بر میزند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آفتاب از کوه سر بر می زند ماهروی انگشت بر در می زند آن کمان ابرو که تیر غمزه اش هر زمانی صید دیگر می زند دست و ساعد می کشد درویش را تا نپنداری که خنجر می زند یاسمین بویی که سرو قامتش طعنه بر بالای عرعر می زند روی و چشمی دارم اندر مهر او کاین گهر می ریزد آن زر می زند عشق را پیشانیی باید چو میخ تا حبیبش سنگ بر سر می زند انگبین رویان نترسند از مگس نوش می گیرند و نشتر می زند در به روی دوست بستن شرط نیست ور ببندی سر به در بر می زند سعدیا دیگر قلم پولاد دار کاین سخن آتش به نی در می زند سعدی شیرازی