سعدی شیرازی
غزل های سعدی
غزل ۲۳۵: بلبلی بیدل نوایی میزند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بلبلی بی دل نوایی می زند بادپیمایی هوایی می زند کس نمی بینم ز بیرون سرای و اندرونم مرحبایی می زند آتشی دارم که می سوزد وجود چون بر او باد صبایی می زند گر چه دریا را نمی بیند کنار غرقه حالی دست و پایی می زند فتنه ای بر بام باشد تا یکی سر به دیوار سرایی می زند آشنایان را جراحت مرهمست زان که شمشیر آشنایی می زند حیف باشد دست او در خون من پادشاهی با گدایی می زند بنده ام گر بی گناهی می کشد راضیم گر بی خطایی می زند شکر نعمت می کنم گر خلعتی می فرستد یا قفایی می زند ناپسندیده ست پیش اهل رای هر که بعد از عشق رایی می زند محتسب گو چنگ میخواران بسوز مطرب ما خوش به تایی می زند دود از آتش می رود خون از قتیل سعدی این دم هم ز جایی می زند سعدی شیرازی