کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    انصاف نبود آن رخ دلبند نهان کرد

    زیرا که نه روییست کز او صبر توان کرد

    امروز یقین شد که تو محبوب خدایی

    کز عالم جان این همه دل با تو روان کرد

    مشتاق تو را کی بود آرام و صبوری

    هرگز نشنیدم که کسی صبر ز جان کرد

    تا کوه گرفتم ز فراقت مژه‌ای آب

    چندان بچکانید که بر سنگ نشان کرد

    زنهار که از دمدمه کوس رحیلت

    چون رایت منصور چه دل‌ها خفقان کرد

    باران به بساط اول این سال ببارید

    ابر این همه تأخیر که کرد از پی آن کرد

    تا در نظرت باد صبا عذر بخواهد

    هر جور که بر طرف چمن باد خزان کرد

    گل مژده بازآمدنت در چمن انداخت

    سلطان صبا پر زر مصریش دهان کرد

    از دامن که تا به در شهر بساطی

    از سبزه بگسترد و بر او لاله فشان کرد

    شاید که زمین حله بپوشد که چو سعدی

    پیرانه سرش دولت روی تو جوان کرد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha