سعدی شیرازی
غزل های سعدی
غزل ۱۸۰: انصاف نبود آن رخ دلبند نهان کرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
انصاف نبود آن رخ دلبند نهان کرد زیرا که نه روییست کز او صبر توان کرد امروز یقین شد که تو محبوب خدایی کز عالم جان این همه دل با تو روان کرد مشتاق تو را کی بود آرام و صبوری هرگز نشنیدم که کسی صبر ز جان کرد تا کوه گرفتم ز فراقت مژه ای آب چندان بچکانید که بر سنگ نشان کرد زنهار که از دمدمه کوس رحیلت چون رایت منصور چه دل ها خفقان کرد باران به بساط اول این سال ببارید ابر این همه تأخیر که کرد از پی آن کرد تا در نظرت باد صبا عذر بخواهد هر جور که بر طرف چمن باد خزان کرد گل مژده بازآمدنت در چمن انداخت سلطان صبا پر زر مصریش دهان کرد از دامن که تا به در شهر بساطی از سبزه بگسترد و بر او لاله فشان کرد شاید که زمین حله بپوشد که چو سعدی پیرانه سرش دولت روی تو جوان کرد سعدی شیرازی