کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    آن به که نظر باشد و گفتار نباشد

    تا مدعی اندر پس دیوار نباشد

    آن بر سر گنج است که چون نقطه به کنجی

    بنشیند و سرگشته چو پرگار نباشد

    ای دوست برآور دری از خلق به رویم

    تا هیچ کسم واقف اسرار نباشد

    می خواهم و معشوق و زمینی و زمانی

    کاو باشد و من باشم و اغیار نباشد

    پندم مده ای دوست که دیوانه سرمست

    هرگز به سخن عاقل و هشیار نباشد

    با صاحب شمشیر مبادت سر و کاری

    الا به سر خویشتنت کار نباشد

    سهل است به خون من اگر دست برآری

    جان دادن در پای تو دشوار نباشد

    ماهت نتوان خواند بدین صورت و گفتار

    مه را لب و دندان شکربار نباشد

    وان سرو که گویند به بالای تو باشد

    هرگز به چنین قامت و رفتار نباشد

    ما توبه شکستیم که در مذهب عشاق

    صوفی نپسندند که خمار نباشد

    هر پای که در خانه فرو رفت به گنجی

    دیگر همه عمرش سر بازار نباشد

    عطار که در عین گلاب است عجب نیست

    گر وقت بهارش سر گلزار نباشد

    مردم همه دانند که در نامه سعدی

    مشکیست که در کلبه عطار نباشد

    جان در سر کار تو کند سعدی و غم نیست

    کان یار نباشد که وفادار نباشد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha