کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    کسی که روی تو دیده‌ست حال من داند

    که هر که دل به تو پرداخت صبر نتواند

    مگر تو روی بپوشی و گر نه ممکن نیست

    که آدمی که تو بیند نظر بپوشاند

    هر آفریده که چشمش بر آن جمال افتاد

    دلش ببخشد و بر جانت آفرین خواند

    اگر به دست کند باغبان چنین سروی

    چه جای چشمه که بر چشم‌هات بنشاند

    چه روزها به شب آورد جان منتظرم

    به بوی آن که شبی با تو روز گرداند

    به چند حیله شبی در فراق روز کنم

    و گر نبینمت آن روز هم به شب ماند

    جفا و سلطنتت می‌رسد ولی مپسند

    که گر سوار براند پیاده درماند

    به دست رحمتم از خاک آستان بردار

    که گر بیفکنیم کس به هیچ نستاند

    چه حاجت است به شمشیر قتل عاشق را

    حدیث دوست بگویش که جان برافشاند

    پیام اهل دل است این خبر که سعدی داد

    نه هر که گوش کند معنی سخن داند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha