کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دوش بی روی تو آتش به سرم بر می‌شد

    و آبی از دیده می‌آمد که زمین تر می‌شد

    تا به افسوس به پایان نرود عمر عزیز

    همه شب ذکر تو می‌رفت و مکرر می‌شد

    چون شب آمد همه را دیده بیارامد و من

    گفتی اندر بن مویم سر نشتر می‌شد

    آن نه می بود که دور از نظرت می‌خوردم

    خون دل بود که از دیده به ساغر می‌شد

    از خیال تو به هر سو که نظر می‌کردم

    پیش چشمم در و دیوار مصور می‌شد

    چشم مجنون چو بخفتی همه لیلی دیدی

    مدعی بود اگرش خواب میسر می‌شد

    هوش می‌آمد و می‌رفت و نه دیدار تو را

    می‌بدیدم نه خیالم ز برابر می‌شد

    گاه چون عود بر آتش دل تنگم می‌سوخت

    گاه چون مجمره‌ام دود به سر بر می‌شد

    گویی آن صبح کجا رفت که شب‌های دگر

    نفسی می‌زد و آفاق منور می‌شد

    سعدیا عقد ثریا مگر امشب بگسیخت

    ور نه هر شب به گریبان افق بر می‌شد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha