به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

سعدی شیرازی

سعدی شیرازیغزل های سعدی غزل ۱۸۴: دلم دل از هوس یار بر نمی‌گیرد

2640عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

دلم دل از هوس یار بر نمی‌گیرد

طریق مردم هشیار بر نمی‌گیرد

بلای عشق خدایا ز جان ما برگیر

که جان من دل از این کار بر نمی‌گیرد

همی‌گدازم و می‌سازم و شکیباییست

که پرده از سر اسرار بر نمی‌گیرد

وجود خسته من زیر بار جور فلک

جفای یار به سربار بر نمی‌گیرد

رواست گر نکند یار دعوی یاری

چو بار غم ز دل یار بر نمی‌گیرد

چه باشد ار به وفا دست گیردم یک بار

گرم ز دست به یک بار بر نمی‌گیرد

بسوخت سعدی در دوزخ فراق و هنوز

طمع ز وعده دیدار بر نمی‌گیرد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1غزل ۱۸۳: کدام چاره سگالم که با تو درگیرد 2 غزل ۱۸۴: دلم دل از هوس یار بر نمی‌گیرد 3غزل ۱۸۵: کسی به عیب من از خویشتن نپردازد 4غزل ۱۸۶: بگذشت و باز آتش در خرمن سکون زد 5غزل ۱۸۷: هشیار کسی باید کز عشق بپرهیزد 6غزل ۱۸۸: به حدیث درنیایی که لبت شکر نریزد 7غزل ۱۸۹: آه اگر دست دل من به تمنا نرسد 8غزل ۱۹۰: از این تعلق بیهوده تا به من چه رسد 9غزل ۱۹۱: کی برست این گل خندان و چنین زیبا شد 10غزل ۱۹۲: گر آن مراد شبی در کنار ما باشد 11غزل ۱۹۳: شورش بلبلان سحر باشد 12غزل ۱۹۴: شب عاشقان بی‌دل چه شبی دراز باشد 13غزل ۱۹۵: از تو دل برنکنم تا دل و جانم باشد 14غزل ۱۹۶: سر جانان ندارد هر که او را خوف جان ب ...15غزل ۱۹۷: نظر خدای بینان طلب هوا نباشد 16غزل ۱۹۸: با کاروان مصری چندین شکر نباشد 17غزل ۱۹۹: تا حال منت خبر نباشد 18غزل ۲۰۰: چه کسی که هیچ کس را به تو بر نظر نبا ...19غزل ۲۰۱: آن به که نظر باشد و گفتار نباشد 20غزل ۲۰۲: جنگ از طرف دوست دل آزار نباشد 21غزل ۲۰۳: تو را نادیدن ما غم نباشد 22غزل ۲۰۴: گر گویمت که سروی سرو این چنین نباشد 23غزل ۲۰۵: اگر سروی به بالای تو باشد 24غزل ۲۰۶: در پای تو افتادن شایسته دمی باشد 25غزل ۲۰۷: تو را خود یک زمان با ما سر صحرا نمی‌ ...26غزل ۲۰۸: مرا به عاقبت این شوخ سیمتن بکشد 27غزل ۲۰۹: تا کی ای دلبر دل من بار تنهایی کشد 28غزل ۲۱۰: خواب خوش من ای پسر دستخوش خیال شد 29غزل ۲۱۱: امروز در فراق تو دیگر به شام شد 30غزل ۲۱۲: هر که شیرینی فروشد مشتری بر وی بجوشد 31غزل ۲۱۳: دوش بی روی تو آتش به سرم بر می‌شد 32غزل ۲۱۴: سرمست ز کاشانه به گلزار برآمد 33غزل ۲۱۵: ساعتی کز درم آن سرو روان بازآمد 34غزل ۲۱۶: روز برآمد بلند ای پسر هوشمند 35غزل ۲۱۷: آن را که غمی چون غم من نیست چه داند 36غزل ۲۱۸: آن سرو که گویند به بالای تو ماند 37غزل ۲۱۹: کسی که روی تو دیدست حال من داند 38غزل ۲۲۰: دلم خیال تو را ره نمای می‌داند 39غزل ۲۲۱: مجلس ما دگر امروز به بستان ماند 40غزل ۲۲۲: حسن تو دایم بدین قرار نماند 41غزل ۲۲۳: عیب جویانم حکایت پیش جانان گفته‌اند 42غزل ۲۲۴: گلبنان پیرایه بر خود کرده‌اند 43غزل ۲۲۵: اینان مگر ز رحمت محض آفریده‌اند 44غزل ۲۲۶: درخت غنچه برآورد و بلبلان مستند 45غزل ۲۲۷: آخر ای سنگ دل سیم زنخدان تا چند 46غزل ۲۲۸: کاروان می‌رود و بار سفر می‌بندند 47غزل ۲۲۹: پیش رویت دگران صورت بر دیوارند 48غزل ۲۳۰: شاید این طلعت میمون که به فالش دارند 49غزل ۲۳۱: تو آن نه‌ای که دل از صحبت تو برگیرند 50غزل ۲۳۲: دو چشم مست تو کز خواب صبح برخیزند 51غزل ۲۳۳: روندگان مقیم از بلا نپرهیزند 52غزل ۲۳۴: آفتاب از کوه سر بر می‌زند 53غزل ۲۳۵: بلبلی بی‌دل نوایی می‌زند 54غزل ۲۳۶: توانگران که به جنب سرای درویشند 55غزل ۲۳۷: یار باید که هر چه یار کند 56غزل ۲۳۸: بخرام بالله تا صبا بیخ صنوبر برکند 57غزل ۲۳۹: کسی که روی تو بیند نگه به کس نکند 58غزل ۲۴۰: چه کند بنده که بر جور تحمل نکند 59غزل ۲۴۱: میل بین کان سروبالا می‌کند 60غزل ۲۴۲: سرو بلند بین که چه رفتار می‌کند 61غزل ۲۴۳: زلف او بر رخ چو جولان می‌کند 62غزل ۲۴۴: یار با ما بی‌وفایی می‌کند 63غزل ۲۴۵: هر که بی او زندگانی می‌کند 64غزل ۲۴۶: دلبرا پیش وجودت همه خوبان عدمند 65غزل ۲۴۷: با دوست باش گر همه آفاق دشمنند 66غزل ۲۴۸: شوخی مکن ای یار که صاحب نظرانند 67غزل ۲۴۹: این جا شکری هست که چندین مگسانند 68غزل ۲۵۰: خوبرویان جفاپیشه وفا نیز کنند 69غزل ۲۵۱: اگر تو برشکنی دوستان سلام کنند 70غزل ۲۵۲: نشاید که خوبان به صحرا روند 71غزل ۲۵۳: به بوی آن که شبی در حرم بیاسایند 72غزل ۲۵۴: اخترانی که به شب در نظر ما آیند 73غزل ۲۵۵: تو را سماع نباشد که سوز عشق نبود 74غزل ۲۵۶: نفسی وقت بهارم هوس صحرا بود 75غزل ۲۵۷: از دست دوست هر چه ستانی شکر بود 76غزل ۲۵۸: مرا راحت از زندگی دوش بود 77غزل ۲۵۹: ناچار هر که صاحب روی نکو بود 78غزل ۲۶۰: من چه در پای تو ریزم که خورای تو بود 79غزل ۲۶۱: یا رب شب دوشین چه مبارک سحری بود 80غزل ۲۶۲: عیبی نباشد از تو که بر ما جفا رود 81غزل ۲۶۳: گفتمش سیر ببینم مگر از دل برود 82غزل ۲۶۴: هر که مجموع نباشد به تماشا نرود 83غزل ۲۶۵: هر که را باغچه‌ای هست به بستان نرود 84غزل ۲۶۶: در من این عیب قدیمست و به در می‌نرود 85غزل ۲۶۷: سروبالایی به صحرا می‌رود 86غزل ۲۶۸: ای ساربان آهسته رو کآرام جانم می‌رود 87غزل ۲۶۹: آن که مرا آرزوست دیر میسر شود 88غزل ۲۷۰: هر لحظه در برم دل از اندیشه خون شود 89غزل ۲۷۱: بخت این کند که رای تو با ما یکی شود 90غزل ۲۷۲: آن که نقشی دیگرش جایی مصور می‌شود 91غزل ۲۷۳: هفته‌ای می‌رود از عمر و به ده روز کش ...92غزل ۲۷۴: چه سروست آن که بالا می‌نماید 93غزل ۲۷۵: نگفتم روزه بسیاری نپاید 94غزل ۲۷۶: به حسن دلبر من هیچ در نمی‌باید 95غزل ۲۷۷: بخت بازآید از آن در که یکی چون درآید 96غزل ۲۷۸: سروی چو تو می‌باید تا باغ بیاراید 97غزل ۲۷۹: فراق را دلی از سنگ سختتر باید 98غزل ۲۸۰: مرو به خواب که خوابت ز چشم برباید 99غزل ۲۸۱: امیدوار چنانم که کار بسته برآید 100غزل ۲۸۲: مرا چو آرزوی روی آن نگار آید 101غزل ۲۸۳: سرمست اگر درآیی عالم به هم برآید 102غزل ۲۸۴: به کوی لاله رخان هر که عشقباز آید 103غزل ۲۸۵: کاروانی شکر از مصر به شیراز آید 104غزل ۲۸۶: اگر آن عهدشکن با سر میثاق آید 105غزل ۲۸۷: نه چندان آرزومندم که وصفش در بیان آی ...106غزل ۲۸۸: که برگذشت که بوی عبیر می‌آید 107غزل ۲۸۹: آن نه عشقست که از دل به دهان می‌آید 108غزل ۲۹۰: تو را سریست که با ما فرو نمی‌آید 109غزل ۲۹۱: آنک از جنت فردوس یکی می‌آید 110غزل ۲۹۲: شیرین دهان آن بت عیار بنگرید 111غزل ۲۹۳: آفتابست آن پری رخ یا ملایک یا بشر 112غزل ۲۹۴: آمد گه آن که بوی گلزار 113غزل ۲۹۵: خفتن عاشق یکیست بر سر دیبا و خار 114غزل ۲۹۶: دولت جان پرورست صحبت آموزگار 115غزل ۲۹۷: زنده کدامست بر هوشیار 116غزل ۲۹۸: شرطست جفا کشیدن از یار 117غزل ۲۹۹: ای صبر پای دار که پیمان شکست یار 118غزل ۳۰۰: یار آن بود که صبر کند بر جفای یار 119غزل ۳۰۱: هر شب اندیشه دیگر کنم و رای دگر 120غزل ۳۰۲: به فلک می‌رسد از روی چو خورشید تو نو ...121غزل ۳۰۳: پروانه نمی‌شکیبد از دور 122غزل ۳۰۴: آن کیست که می‌رود به نخجیر 123غزل ۳۰۵: از همه باشد به حقیقت گزیر 124غزل ۳۰۶: ای پسر دلربا وی قمر دلپذیر 125غزل ۳۰۷: دل برگرفتی از برم ای دوست دست گیر 126غزل ۳۰۸: فتنه‌ام بر زلف و بالای تو ای بدر منی ...127غزل ۳۰۹: ما در این شهر غریبیم و در این ملک فق ...128غزل ۳۱۰: ای به خلق از جهانیان ممتاز 129غزل ۳۱۱: متقلب درون جامه ناز 130غزل ۳۱۲: بزرگ دولت آن کز درش تو آیی باز 131غزل ۳۱۳: برآمد باد صبح و بوی نوروز 132غزل ۳۱۴: مبارکتر شب و خرمترین روز 133غزل ۳۱۵: پیوند روح می‌کند این باد مشک بیز 134غزل ۳۱۶: ساقی سیمتن چه خسبی خیز 135غزل ۳۱۷: بوی بهار آمد بنال ای بلبل شیرین نفس 136غزل ۳۱۸: امشب مگر به وقت نمی‌خواند این خروس 137غزل ۳۱۹: هر که بی دوست می‌برد خوابش 138غزل ۳۲۰: یاری به دست کن که به امید راحتش 139غزل ۳۲۱: آن که هلاک من همی‌خواهد و من سلامتش 140غزل ۳۲۲: خجلست سرو بستان بر قامت بلندش 141غزل ۳۲۳: هر که نازک بود تن یارش 142غزل ۳۲۴: هر که نامهربان بود یارش 143غزل ۳۲۵: کس ندیدست به شیرینی و لطف و نازش 144غزل ۳۲۶: دست به جان نمی‌رسد تا به تو برفشانمش 145غزل ۳۲۷: چون برآمد ماه روی از مطلع پیراهنش 146غزل ۳۲۸: رها نمی‌کند ایام در کنار منش 147غزل ۳۲۹: خوشست درد که باشد امید درمانش 148غزل ۳۳۰: زینهار از دهان خندانش 149غزل ۳۳۱: هر که هست التفات بر جانش 150غزل ۳۳۲: هر که سودای تو دارد چه غم از هر که ج ...151غزل ۳۳۳: خطا کردی به قول دشمنان گوش 152غزل ۳۳۴: قیامت باشد آن قامت در آغوش 153غزل ۳۳۵: یکی را دست حسرت بر بناگوش 154غزل ۳۳۶: رفتی و نمی‌شوی فراموش 155غزل ۳۳۷: گر یکی از عشق برآرد خروش 156غزل ۳۳۸: دلی که دید که غایب شدست از این درویش 157غزل ۳۳۹: گردن افراشته‌ام بر فلک از طالع خویش 158غزل ۳۴۰: هر کسی را هوسی در سر و کاری در پیش 159غزل ۳۴۱: گرم قبول کنی ور برانی از بر خویش 160غزل ۳۴۲: یار بیگانه نگیرد هر که دارد یار خویش 161غزل ۳۴۳: نخواند بر گل رویت چه جای بلبل باغ 162غزل ۳۴۴: ساقی بده آن شراب گلرنگ 163غزل ۳۴۵: گرم بازآمدی محبوب سیم اندام سنگین دل 164غزل ۳۴۶: مرا رسد که برآرم هزار ناله چو بلبل 165غزل ۳۴۷: جزای آن که نگفتیم شکر روز وصال 166غزل ۳۴۸: چشم خدا بر تو ای بدیع شمایل 167غزل ۳۴۹: بی‌دل گمان مبر که نصیحت کند قبول 168غزل ۳۵۰: من ایستاده‌ام اینک به خدمتت مشغول 169غزل ۳۵۱: نشسته بودم و خاطر به خویشتن مشغول 170غزل ۳۵۲: جانان هزاران آفرین بر جانت از سر تا ...171غزل ۳۵۳: رفیق مهربان و یار همدم 172غزل ۳۵۴: وقت‌ها یک دم برآسودی تنم 173غزل ۳۵۵: انتبه قبل السحر یا ذالمنام 174غزل ۳۵۶: چو بلبل سحری برگرفت نوبت بام 175غزل ۳۵۷: حکایت از لب شیرین دهان سیم اندام 176غزل ۳۵۸: زهی سعادت من کم تو آمدی به سلام 177غزل ۳۵۹: ساقیا می ده که مرغ صبح بام 178غزل ۳۶۰: شمع بخواهد نشست بازنشین ای غلام 179غزل ۳۶۱: ماه چنین کس ندید خوش سخن و کش خرام 180غزل ۳۶۲: مرا دو دیده به راه و دو گوش بر پیغام 181غزل ۳۶۳: روزگاریست که سودازده روی توام 182غزل ۳۶۴: من اندر خود نمی‌یابم که روی از دوست ...183غزل ۳۶۵: به خاک پای عزیزت که عهد نشکستم 184غزل ۳۶۶: گو خلق بدانند که من عاشق و مستم 185غزل ۳۶۷: من خود ای ساقی از این شوق که دارم مس ...186غزل ۳۶۸: دل پیش تو و دیده به جای دگرستم 187غزل ۳۶۹: چو تو آمدی مرا بس که حدیث خویش گفتم 188غزل ۳۷۰: من همان روز که آن خال بدیدم گفتم 189غزل ۳۷۱: من از آن روز که دربند توام آزادم 190غزل ۳۷۲: عشقبازی نه من آخر به جهان آوردم 191غزل ۳۷۳: هزار عهد کردم که گرد عشق نگردم 192غزل ۳۷۴: از در درآمدی و من از خود به درشدم 193غزل ۳۷۵: چنان در قید مهرت پای بندم 194غزل ۳۷۶: خرامان از درم بازآ کت از جان آرزومند ...195غزل ۳۷۷: شکست عهد مودت نگار دلبندم 196غزل ۳۷۸: من با تو نه مرد پنجه بودم 197غزل ۳۷۹: آمدی وه که چه مشتاق و پریشان بودم 198غزل ۳۸۰: عهد بشکستی و من بر سر پیمان بودم 199غزل ۳۸۱: دو هفته می‌گذرد کان مه دوهفته ندیدم 200غزل ۳۸۲: من چون تو به دلبری ندیدم 201غزل ۳۸۳: می‌روم وز سر حسرت به قفا می‌نگرم 202غزل ۳۸۴: نرفت تا تو برفتی خیالت از نظرم 203غزل ۳۸۵: یک امشبی که در آغوش شاهد شکرم 204غزل ۳۸۶: شب دراز به امید صبح بیدارم 205غزل ۳۸۷: من آن نیم که دل از مهر دوست بردارم 206غزل ۳۸۸: منم این بی تو که پروای تماشا دارم 207غزل ۳۸۹: باز از شراب دوشین در سر خمار دارم 208غزل ۳۹۰: نه دسترسی به یار دارم 209غزل ۳۹۱: من اگر نظر حرامست بسی گناه دارم 210غزل ۳۹۲: من دوست می‌دارم جفا کز دست جانان می‌ ...211غزل ۳۹۳: گر به رخسار چو ماهت صنما می‌نگرم 212غزل ۳۹۴: به خدا اگر بمیرم که دل از تو برنگیرم 213غزل ۳۹۵: گر من ز محبتت بمیرم 214غزل ۳۹۶: من این طمع نکنم کز تو کام برگیرم 215غزل ۳۹۷: از تو با مصلحت خویش نمی‌پردازم 216غزل ۳۹۸: نظر از مدعیان بر تو نمی‌اندازم 217غزل ۳۹۹: خنک آن روز که در پای تو جان اندازم 218غزل ۴۰۰: وه که در عشق چنان می‌سوزم 219غزل ۴۰۱: یک روز به شیدایی در زلف تو آویزم 220غزل ۴۰۲: من بی‌مایه که باشم که خریدار تو باشم 221غزل ۴۰۳: در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم 222غزل ۴۰۴: غم زمانه خورم یا فراق یار کشم 223غزل ۴۰۵: هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم 224غزل ۴۰۶: بار فراق دوستان بس که نشست بر دلم 225غزل ۴۰۷: تا تو به خاطر منی کس نگذشت بر دلم 226غزل ۴۰۸: امروز مبارکست فالم 227غزل ۴۰۹: تا خبر دارم از او بی‌خبر از خویشتنم 228غزل ۴۱۰: چشم که بر تو می‌کنم چشم حسود می‌کنم 229غزل ۴۱۱: گر تیغ برکشد که محبان همی‌زنم 230غزل ۴۱۲: آن دوست که من دارم وان یار که من دان ...231غزل ۴۱۳: آن نه رویست که من وصف جمالش دانم 232غزل ۴۱۴: اگر دستم رسد روزی که انصاف از تو بست ...233غزل ۴۱۵: ای مرهم ریش و مونس جانم 234غزل ۴۱۶: بس که در منظر تو حیرانم 235غزل ۴۱۷: سخن عشق تو بی آن که برآید به زبانم 236غزل ۴۱۸: گر دست دهد هزار جانم 237غزل ۴۱۹: مرا تا نقره باشد می‌فشانم 238غزل ۴۲۰: ما همه چشمیم و تو نور ای صنم 239غزل ۴۲۱: چون من به نفس خویشتن این کار می‌کنم 240غزل ۴۲۲: آن کس که از او صبر محالست و سکونم 241غزل ۴۲۳: ز دستم بر نمی‌خیزد که یک دم بی تو بن ...242غزل ۴۲۴: من از تو صبر ندارم که بی تو بنشینم 243غزل ۴۲۵: منم یا رب در این دولت که روی یار می‌ ...244غزل ۴۲۶: دلم تا عشقباز آمد در او جز غم نمی‌بی ...245غزل ۴۲۷: من از این جا به ملامت نروم 246غزل ۴۲۸: نه از چینم حکایت کن نه از روم 247غزل ۴۲۹: تو مپندار کز این در به ملامت بروم 248غزل ۴۳۰: به تو مشغول و با تو همراهم 249غزل ۴۳۱: امشب آن نیست که در خواب رود چشم ندیم 250غزل ۴۳۲: ما دگر کس نگرفتیم به جای تو ندیم 251غزل ۴۳۳: ما به روی دوستان از بوستان آسوده‌ایم 252غزل ۴۳۴: ما در خلوت به روی خلق ببستیم 253غزل ۴۳۵: ای سروبالای سهی کز صورت حال آگهی 254غزل ۴۳۶: عمرها در پی مقصود به جان گردیدیم 255غزل ۴۳۷: بگذار تا مقابل روی تو بگذریم 256غزل ۴۳۸: ما دل دوستان به جان بخریم 257غزل ۴۳۹: ما گدایان خیل سلطانیم 258غزل ۴۴۰: کاش کان دلبر عیار که من کشته اویم 259غزل ۴۴۱: عهد کردیم که بی دوست به صحرا نرویم 260غزل ۴۴۲: گر غصه روزگار گویم 261غزل ۴۴۳: بکن چندان که خواهی جور بر من 262غزل ۴۴۴: یا رب آن رویست یا برگ سمن 263غزل ۴۴۵: در وصف نیاید که چه شیرین دهنست آن 264غزل ۴۴۶: ای کودک خوبروی حیران 265غزل ۴۴۷: برخیز که می‌رود زمستان 266غزل ۴۴۸: خوشا و خرما وقت حبیبان 267غزل ۴۴۹: چه خوشست بوی عشق از نفس نیازمندان 268غزل ۴۵۰: بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران 269غزل ۴۵۱: دو چشم مست میگونت ببرد آرام هشیاران 270غزل ۴۵۲: فراق دوستانش باد و یاران 271غزل ۴۵۳: سخت به ذوق می‌دهد باد ز بوستان نشان 272غزل ۴۵۴: دیگر به کجا می‌رود این سرو خرامان 273غزل ۴۵۵: خفته خبر ندارد سر بر کنار جانان 274غزل ۴۵۶: ما نتوانیم و عشق پنجه درانداختن 275غزل ۴۵۷: چند بشاید به صبر دیده فرودوختن 276غزل ۴۵۸: گر متصور شدی با تو درآمیختن 277غزل ۴۵۹: نبایستی هم اول مهر بستن 278غزل ۴۶۰: خلاف دوستی کردن به ترک دوستان گفتن 279غزل ۴۶۱: سهل باشد به ترک جان گفتن 280غزل ۴۶۲: طوطی نگوید از تو دلاویزتر سخن 281غزل ۴۶۳: چه خوش بود دو دلارام دست در گردن 282غزل ۴۶۴: دست با سرو روان چون نرسد در گردن 283غزل ۴۶۵: میان باغ حرامست بی تو گردیدن 284غزل ۴۶۶: تا کی ای جان اثر وصل تو نتوان دیدن 285غزل ۴۶۷: آخر نگهی به سوی ما کن 286غزل ۴۶۸: چشم اگر با دوست داری گوش با دشمن مکن 287غزل ۴۶۹: گواهی امینست بر درد من 288غزل ۴۷۰: ای روی تو راحت دل من 289غزل ۴۷۱: وه که جدا نمی‌شود نقش تو از خیال من 290غزل ۴۷۲: ای به دیدار تو روشن چشم عالم بین من 291غزل ۴۷۳: دی به چمن برگذشت سرو سخنگوی من 292غزل ۴۷۴: نشان بخت بلندست و طالع میمون 293غزل ۴۷۵: بهست آن یا زنخ یا سیب سیمین 294غزل ۴۷۶: صبحم از مشرق برآمد باد نوروز از یمین 295غزل ۴۷۷: چه روی و موی و بناگوش و خط و خالست ا ...296غزل ۴۷۸: ای چشم تو دلفریب و جادو 297غزل ۴۷۹: من از دست کمانداران ابرو 298غزل ۴۸۰: گفتم به عقل پای برآرم ز بند او 299غزل ۴۸۱: صید بیابان عشق چون بخورد تیر او 300غزل ۴۸۲: هر که به خویشتن رود ره نبرد به سوی ا ...301غزل ۴۸۳: راستی گویم به سروی ماند این بالای تو 302غزل ۴۸۴: بیا که در غم عشقت مشوشم بی تو 303غزل ۴۸۵: ای طراوت برده از فردوس اعلا روی تو 304غزل ۴۸۶: آن سرو ناز بین که چه خوش می‌رود به ر ...305غزل ۴۸۷: پنجه با ساعد سیمین که نیندازی به 306غزل ۴۸۸: ای که شمشیر جفا بر سر ما آخته‌ای 307غزل ۴۸۹: ای رخ چون آینه افروخته 308غزل ۴۹۰: ای که ز دیده غایبی در دل ما نشسته‌ای 309غزل ۴۹۱: حناست آن که ناخن دلبند رشته‌ای 310غزل ۴۹۲: ای باغ حسن چون تو نهالی نیافته 311غزل ۴۹۳: سرمست بتی لطیف ساده 312غزل ۴۹۴: ای یار جفاکرده پیوندبریده 313غزل ۴۹۵: می‌برزند ز مشرق شمع فلک زبانه 314غزل ۴۹۶: ای صورتت ز گوهر معنی خزینه‌ای 315غزل ۴۹۷: خلاف سرو را روزی خرامان سوی بستان آی 316غزل ۴۹۸: قیمت گل برود چون تو به گلزار آیی 317غزل ۴۹۹: خرم آن روز که چون گل به چمن بازآیی 318غزل ۵۰۰: تا کیم انتظار فرمایی 319غزل ۵۰۱: تو از هر در که بازآیی بدین خوبی و زی ...320غزل ۵۰۲: تو با این لطف طبع و دلربایی 321غزل ۵۰۳: تو پری زاده ندانم ز کجا می‌آیی 322غزل ۵۰۴: چه رویست آن که دیدارش ببرد از من شکی ...323غزل ۵۰۵: خبرت خرابتر کرد جراحت جدایی 324غزل ۵۰۶: دریچه‌ای ز بهشتش به روی بگشایی 325غزل ۵۰۷: گرم راحت رسانی ور گزایی 326غزل ۵۰۸: مشتاق توام با همه جوری و جفایی 327غزل ۵۰۹: من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفا ...328غزل ۵۱۰: نه من تنها گرفتارم به دام زلف زیبایی 329غزل ۵۱۱: هر کس به تماشایی رفتند به صحرایی 330غزل ۵۱۲: همه چشمیم تا برون آیی 331غزل ۵۱۳: ای ولوله عشق تو بر هر سر کویی 332غزل ۵۱۴: ای خسته دلم در خم چوگان تو گویی 333غزل ۵۱۵: چه جرم رفت که با ما سخن نمی‌گویی 334غزل ۵۱۶: کدام کس به تو ماند که گویمت که چنویی 335غزل ۵۱۷: ای حسن خط از دفتر اخلاق تو بابی 336غزل ۵۱۸: تو خون خلق بریزی و روی درتابی 337غزل ۵۱۹: سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی 338غزل ۵۲۰: که دست تشنه می‌گیرد به آبی 339غزل ۵۲۱: سل المصانع رکبا تهیم فی الفلوات 340غزل ۵۲۲: تو هیچ عهد نبستی که عاقبت نشکستی 341غزل ۵۲۳: همه عمر برندارم سر از این خمار مستی 342غزل ۵۲۴: یارا قدحی پر کن از آن داروی مستی 343غزل ۵۲۵: اگر مانند رخسارت گلی در بوستانستی 344غزل ۵۲۶: تعالی الله چه رویست آن که گویی آفتاب ...345غزل ۵۲۷: ای باد که بر خاک در دوست گذشتی 346غزل ۵۲۸: یاد می‌داری که با من جنگ در سر داشتی 347غزل ۵۲۹: سست پیمانا به یک ره دل ز ما برداشتی 348غزل ۵۳۰: ندیدمت که بکردی وفا بدان چه بگفتی 349غزل ۵۳۱: ای از بهشت جزوی و از رحمت آیتی 350غزل ۵۳۲: چون خراباتی نباشد زاهدی 351غزل ۵۳۳: ای باد بامدادی خوش می‌روی به شادی 352غزل ۵۳۴: دیدی که وفا به جا نیاوردی 353غزل ۵۳۵: مپرس از من که هیچم یاد کردی 354غزل ۵۳۶: مکن سرگشته آن دل را که دست آموز غم ک ...355غزل ۵۳۷: چه باز در دلت آمد که مهر برکندی 356غزل ۵۳۸: گفتم آهن دلی کنم چندی 357غزل ۵۳۹: نگارا وقت آن آمد که دل با مهر پیوندی 358غزل ۵۴۰: خلاف شرط محبت چه مصلحت دیدی 359غزل ۵۴۱: مگر دگر سخن دشمنان نیوشیدی 360غزل ۵۴۲: آخر نگاهی بازکن وقتی که بر ما بگذری 361غزل ۵۴۳: ای برق اگر به گوشه آن بام بگذری 362غزل ۵۴۴: ای که بر دوستان همی‌گذری 363غزل ۵۴۵: بخت آیینه ندارم که در او می‌نگری 364غزل ۵۴۶: جور بر من می‌پسندد دلبری 365غزل ۵۴۷: خانه صاحب نظران می‌بری 366غزل ۵۴۸: دانی چه گفت مرا آن بلبل سحری 367غزل ۵۴۹: دانمت آستین چرا پیش جمال می‌بری 368غزل ۵۵۰: دیدم امروز بر زمین قمری 369غزل ۵۵۱: رفتی و همچنان به خیال من اندری 370غزل ۵۵۲: روی گشاده ای صنم طاقت خلق می‌بری 371غزل ۵۵۳: سرو بستانی تو یا مه یا پری 372غزل ۵۵۴: کس درنیامدست بدین خوبی از دری 373غزل ۵۵۵: گر برود به هر قدم در ره دیدنت سری 374غزل ۵۵۶: گر کنم در سر وفات سری 375غزل ۵۵۷: هرگز این صورت کند صورتگری 376غزل ۵۵۸: هر نوبتم که در نظر ای ماه بگذری 377غزل ۵۵۹: چونست حال بستان ای باد نوبهاری 378غزل ۵۶۰: خبر از عیش ندارد که ندارد یاری 379غزل ۵۶۱: خوش بود یاری و یاری بر کنار سبزه زار ...380غزل ۵۶۲: دو چشم مست تو برداشت رسم هشیاری 381غزل ۵۶۳: عمری به بوی یاری کردیم انتظاری 382غزل ۵۶۴: مرا دلیست گرفتار عشق دلداری 383غزل ۵۶۵: من از تو روی نپیچم گرم بیازاری 384غزل ۵۶۶: نه تو گفتی که به جای آرم و گفتم که ن ...385غزل ۵۶۷: اگر به تحفه جانان هزار جان آری 386غزل ۵۶۸: کس از این نمک ندارد که تو ای غلام دا ...387غزل ۵۶۹: حدیث یا شکرست آن که در دهان داری 388غزل ۵۷۰: هرگز نبود سرو به بالا که تو داری 389غزل ۵۷۱: تو اگر به حسن دعوی بکنی گواه داری 390غزل ۵۷۲: این چه رفتارست کارامیدن از من می‌بری 391غزل ۵۷۳: تو در کمند نیفتاده‌ای و معذوری 392غزل ۵۷۴: ما بی تو به دل برنزدیم آب صبوری 393غزل ۵۷۵: هر سلطنت که خواهی می‌کن که دلپذیری 394غزل ۵۷۶: اگر گلاله مشکین ز رخ براندازی 395غزل ۵۷۷: امیدوارم اگر صد رهم بیندازی 396غزل ۵۷۸: تو خود به صحبت امثال ما نپردازی 397غزل ۵۷۹: تا کی ای آتش سودا به سرم برخیزی 398غزل ۵۸۰: گر درون سوخته‌ای با تو برآرد نفسی 399غزل ۵۸۱: همی‌زنم نفس سرد بر امید کسی 400غزل ۵۸۲: یار گرفته‌ام بسی چون تو ندیده‌ام کسی 401غزل ۵۸۳: ما سپر انداختیم گر تو کمان می‌کشی 402غزل ۵۸۴: هرگز آن دل بنمیرد که تو جانش باشی 403غزل ۵۸۵: اگر تو پرده بر این زلف و رخ نمی‌پوشی 404غزل ۵۸۶: به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان ب ...405غزل ۵۸۷: به قلم راست نیاید صفت مشتاقی 406غزل ۵۸۸: عمرم به آخر آمد عشقم هنوز باقی 407غزل ۵۸۹: دل دیوانگیم هست و سر ناباکی 408غزل ۵۹۰: عشق جانان در جهان هرگز نبودی کاشکی 409غزل ۵۹۱: سخت زیبا می‌روی یک بارگی 410غزل ۵۹۲: روی بپوش ای قمر خانگی 411غزل ۵۹۳: بسم از هوا گرفتن که پری نماند و بالی 412غزل ۵۹۴: ترحم ذلتی یا ذا المعالی 413غزل ۵۹۵: هرگز حسد نبردم بر منصبی و مالی 414غزل ۵۹۶: مرا تو جان عزیزی و یار محترمی 415غزل ۵۹۷: بسیار سفر باید تا پخته شود خامی 416غزل ۵۹۸: تو کدامی و چه نامی که چنین خوب خرامی 417غزل ۵۹۹: چون تنگ نباشد دل مسکین حمامی 418غزل ۶۰۰: صاحب نظر نباشد دربند نیک نامی 419غزل ۶۰۱: ای دریغا گر شبی در بر خرابت دیدمی 420غزل ۶۰۲: آسوده خاطرم که تو در خاطر منی 421غزل ۶۰۳: اگر تو میل محبت کنی و گر نکنی 422غزل ۶۰۴: زنده بی دوست خفته در وطنی 423غزل ۶۰۵: سروقدی میان انجمنی 424غزل ۶۰۶: کس نگذشت در دلم تا تو به خاطر منی 425غزل ۶۰۷: من چرا دل به تو دادم که دلم می‌شکنی 426غزل ۶۰۸: ای سرو حدیقه معانی 427غزل ۶۰۹: بر آنم گر تو بازآیی که در پایت کنم ج ...428غزل ۶۱۰: بنده‌ام گر به لطف می‌خوانی 429غزل ۶۱۱: بهار آمد که هر ساعت رود خاطر به بستا ...430غزل ۶۱۲: جمعی که تو در میان ایشانی 431غزل ۶۱۳: ذوقی چنان ندارد بی دوست زندگانی 432غزل ۶۱۴: کبر یک سو نه اگر شاهد درویشانی 433غزل ۶۱۵: ندانمت به حقیقت که در جهان به که مان ...434غزل ۶۱۶: نگویم آب و گلست آن وجود روحانی 435غزل ۶۱۷: نه طریق دوستانست و نه شرط مهربانی 436غزل ۶۱۸: همه کس را تن و اندام و جمالست و جوان ...437غزل ۶۱۹: چرا به سرکشی از من عنان بگردانی 438غزل ۶۲۰: فرخ صباح آن که تو بر وی نظر کنی 439غزل ۶۲۱: سرو ایستاده به چو تو رفتار می‌کنی 440غزل ۶۲۲: چشم رضا و مرحمت بر همه باز می‌کنی 441غزل ۶۲۳: دیدار می‌نمایی و پرهیز می‌کنی 442غزل ۶۲۴: روزی به زنخدانت گفتم به سیمینی 443غزل ۶۲۵: شبست و شاهد و شمع و شراب و شیرینی 444غزل ۶۲۶: امروز چنانی ای پری روی 445غزل ۶۲۷: خواهم اندر پایش افتادن چو گوی 446غزل ۶۲۸: تا کی روم از عشق تو شوریده به هر سوی 447غزل ۶۲۹: گلست آن یاسمن یا ماه یا روی 448غزل ۶۳۰: مرحبا ای نسیم عنبربوی 449غزل ۶۳۱: وقت آن آمد که خوش باشد کنار سبزه جوی 450غزل ۶۳۲: سرو سیمینا به صحرا می‌روی 451غزل ۶۳۳: ای باد صبحدم خبر دلستان بگوی 452غزل ۶۳۴: ای که به حسن قامتت سرو ندیده‌ام سهی 453غزل ۶۳۵: اگرم حیات بخشی و گرم هلاک خواهی 454غزل ۶۳۶: نشنیده‌ام که ماهی بر سر نهد کلاهی 455غزل ۶۳۷: ندانم از من خسته جگر چه می‌خواهی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ